یکی دیگر از محصولات مشترک کمپانی دیزنی و پیکسار (که چند سال قبل قرار بود همکاریشان به پایان برسد ولی گویا مصلحت در این دیدند که این همکاری ادامه پیدا کند) که بازهم گویا قصد دارند میدان رقابت نزدیک با محصولات کمپانی دریم ورکز ( برای امسال تا امروز انیمیشن "پاندای کونگ فو کار") و از جمله جایزه اسکار 2009 را از آن خود گرداند.
وال ای (مخفف عبارت "Waste Allocation Load Lift Earth class" یعنی نوع زمینی دستگاه جمع آوری مخصوص آشغال ) روباتی است که 700 سال برای پاک کردن زمین از آشغال های مختلف ، تک و تنها برروی کره خاکی قرار داده شده است. 700 سالی که مردم زمین ، این کره را ترک گفته و در یک ایستگاه فضایی نسل اندر نسل زندگی کرده اند. اگرچه همواره در این اندیشه بوده اند که با یافته شدن نمونه ای از حیات گیاهی در میان آن همه آشغال ، بار دیگر همراه قوت گرفتن امید به زندگی برروی زمین ، به خانه شان بازگردند. کار "وال ای" این است که با استفاده از نیروی خورشیدی ، خود را شارژ کرده و در طول روز به جمع آوری و بسته بندی آشغال ها اقدام نماید. او از همین بسته های آشغال ، آسمان خراش های متعددی در کنار سایر آسمان خراش های شهر نیویورک بنا کرده است!! اما محل سکونتش در پشت وانت سربسته ای پر از یادگارهای همان هفتصد هشتصد سال پیش است که "وال ای" همه آنها را در طبقه بندی های مختلف نگهداری می کند، مانند: لامپ ، مکعب روبیک ، فندک ، مجموعه ای از ترانه های فیلم "سلام دالی" مثل "فقط یک لحظه طول می کشه" و "لباس روز یکشنبه را بپوش" به علاوه تصاویری از صحنه های همان فیلم وینسنت مینه لی .
اما ورود روبات دیگری به نام "ایو"(مخفف عبارت "Extraterrestrial Vegetation Evaluator" به معنای ارزیاب گیاهی فرازمینی ) زندگی "وال ای" را به هم می ریزد. در واقع با ورود "ایو" ، "وال ای" هم از تنهایی در می آید و هم ابعاد دیگری از زندگی را درک می کند که البته اساسا برای "ایو" غیرقابل فهم است. عاقبت با یافتن نمونه ای از یک گیاه ، ایو به ایستگاه فضایی برگردانده شده و وال ای هم همراهش می رود تا بلکه بتواند تنها دوستی را که پس از این هفت قرن یافته را نزد خود برگرداند ولی در آنجا با زندگی 700 ساله و شبه رباتیک آدمیان آشنا می شود.
به نظر می آید وال ای ترکیبی از دلمشغولی های اندرو استانتون (که درساخته قبلی اش یعنی "در جستجوی نمو" "زندگی حشره ای" و آثار نوشتاری پیشینش مثل "داستان اسباب بازی " و "کارخانه هیولاها" هم دیده بودیم) است یعنی:
- تلاش فداکارانه برای نجات دوست و رفیق (در "داستان اسباب بازی 1" ، وودی وسترنر برای نجات "باز لایتیر"فضانورد ، خود را به آب و اتش می زند و در قسمت دوم آن انیمیشن این باز لایتیر فضانورد است که برای نجات وودی کابوی ، جان خود را به خطر می اندازد) ،
- به میدان آمدن همه آن افرادی که اساسا به حساب نمی آمدند و ظاهرا از دور خارج شده بودند ، مثلا در همین فیلم "وال ای" روبات هایی که در طی دگردیسی زندگی آدم ها ، آسیب دیده اند(مانند "داستان اسباب بازی 1" که در نهایت اسباب بازی های قراضه و خراب شده ، به کمک وودی رفتند و یا در "روبات ها" هم روبات های از دور خارج شده علیه مدرنیزه شدن و یکسان سازی بدمن فیلم به یاری قهرمان قصه شتافتند) ،
- کوشش برای تغییر وضعیت نابهنجار کنونی و رسیدن به یک موقعیت مطلوب ،
به علاوه برخی مایه های فیلم های علمی – افسانه ای همچون "2001: یک ادیسه فضایی" یانمونه اخیرترش "ترمیناتور" و "ماتریکس" ، در زمینه خطر حاکمیت کامپیوترها و تقابلشان با آدم ها.
حتی شروع "وال ای" و آن تصویر فرو رفتن ساختمان های بلند نیویورک در ستون های بلند آشغال که تا ارتفاع همان آسمانخراش ها می رسد ، یادآور صحنه ای از فیلم "هوش مصنوعی"(استیون اسپیلبرگ) است که دیوید روبات در پی یافتن پری آبی و تبدیل شدن به یک پسر واقعی ، به نیویورک وارد می شود و در آن سکانس ، شاهد شهری هستیم که تا نیمه آسمانخراش هایش در آب فرورفته و حتی مجسمه آزادی از گردن به بالایش از زیر آب پیداست.
افزون برآنچه در بالا آمد، دگردیسی آدم ها به روبات و برعکس (آنچنان که در "ترمیناتور 2: روز داوری" شاهد بودیم) و بالاخره چاشنی معمول فیلم های هالیوود یعنی رمانتیسسم و بازگشت به عشق و فرهنگ سنتی آمریکایی و ... همه و همه در "وال ای" جمع شده است. خصوصا اینکه کسانی همچون پیتر داکتر (در نوشتن فیلمنامه)و جان لاسه تر (در تهیه فیلم)از کمپانی پیکسار نیز اندرو استانتون را همراهی کرده اند تا شاید بار دیگر اسکار بهترین انیمیشن سال را به خود اختصاص دهند ، اگرچه هنوز قضاوت زود است و حتما در ماههای پایانی سال و نزدیکی مراسم اهدای جوایز آکادمی ، انیمیشن های دیگری برای رقابت اسکاری وارد میدان خواهد شد.
"وال ای" با یک شروع 30 دقیقه ای آخرالزمانی به سبک و سیاق فیلم هایی مانند "آخرین نبرد" (لوک بسون) در مقابل چشمان مخاطب قرار می گیرد ، خصوصا که در "آخرین نبرد "نیز زندگی برروی زمین نابود شده و تنها یک نفر است که برای بقای نسل بشر تلاش می کند. حدود 30 دقیقه عدم وجود هرگونه دیالوگ یا مونولوگ و یا نریشن ، در "وال ای" ، آن را بیشتر به "آخرین نبرد" شبیه می سازد. اما علیرغم این موضوع ، معرفی شخصیت ها ، فضا و موقعیت داستانی ، علیرغم نبود دیالوگ یا مونولوگ ، در همان لحظات نخستین ماجرا ، به تماشاگر منتقل می شود. برای این انتقال اطلاعات از عناصر مختلف صحنه بهره گرفته شده ، از جمله روزنامه هایی که هنوز از زمان گذشته مانده و یا تصاویری که در حافظه "پادویو"ی وال ای و یا سایر نمایشگرها باقی است. از همین رو سازندگان "وال ای" موفق می شوند ، بدون هیچگونه نریشن یا حرف و سخنی ، اصل قصه را برای مخاطب خویش بیان نمایند.
ورود "ایو" (که وال ای او را با طنین خاصی ایوا صدا می کند) شرایط پایدار زندگی وال ای و سیر فیلمنامه را برهم زده و نخستین نقطه عطف و کشش داستان را پدید می آورد. روبات شیک و تر و تمیزی که برخلاف هیبت در به داغان "وال ای" کاملا مدرن و پیشرفته می نمایاند چنانچه از همان لحظه نخست ورودش نیز نحوه حرکات و اعمال ، نوع شناسایی اطراف و برخوردخشن و مرگباربا پدیده های ناشناخته پیرامونش،این قضاوت ابتدایی ومستقیم تماشاگر از او را تایید می کند.
در وهله اول به نظر می آید ، احساساتی بودن "وال ای" در اینجا کمی تا قسمتی توجیه ناپذیر باشد ، چراکه اگر فی المثل در فیلم انیمیشنی مثل "روبات ها" ، همه روبات های فیلم اعم از مثبت و منفی ، دارای احساسات خوب و بد انسانی هستند ، جهان تماما روباتیک فیلم می تواند ، آن را توجیه کند ، مانند انیمیشنی که تمام قهرمان و ضدقهرمان هایش ، حیوان هستند(شیرشاه) یا کارتونی که مثلا در دنیای میکروب های می گذرد(اسمزیس جونز) و یا انیمیشن دیگری که کلیت دنیایش را اتومبیل ها تشکیل داده اند (ماشین ها).
اما با پیشروی داستان "وال ای" و رسیدن به ایستگاه فضایی، می توان این احساسات گرایی روباتی به نام "وال ای" را در تقابل با رباتیک عمل کردن آدم هایی که در ایستگاه فضایی زندگی می کنند ، منطقی ارزیابی کرد. چراکه تناقض های مورد نظر فیلمنامه نویسان از شرایط آخرالزمانی فیلم و آدم های حاضر در آن شرایط را بهتر بیان می کند.
برعکس فیلم ها یا انیمیشن هایی که داستان آنها در دنیایی به جز جهان انسان ها می گذرد و برای ارتباط بهتر مخاطب ، فیلمنامه نویس ، خصوصیات موجودات آن دنیا را با مدل آدم ها سازگار می کند ، در "وال ای" که ترکیبی از دنیای آدم ها و روبات ها وجود دارد ، تقابل این دو دنیا و واکاوی تناقضات جهان بشری ، می تواند فیلمساز را وادار سازد که هر دو طیف ماجرا را دارای احساسات یکسانی گرداند مانند آثاری از قبیل "صد و یک سگ خالدار" (که رابطه دوستانه و حتی عاشقانه سگ ها را همپای ارتباط مشابه آدم های صاحب آن سگ ها پیش می برد) یا "راتاتویی" (که در آن ارتباط یک موش آشپز و جوان آشپز بی استعدادی را شاهدیم ) و یا مجموعه فیلم های "ترمیناتور" (که در آنها نمودار فراز و فرود انسانیت در روبات ها و آدم ها به طور موازی در قاب دوربین قرار می گیرد) که از قضا بیشتر به "وال ای" هم شباهت دارد.
در "وال ای" وقتی همراه آن روبات آشغال جمع کن کوچک به ایستگاه فضایی می رسیم ، با آدم هایی مواجه می شویم که برروی صندلی های راحتی رونده یا (Hoover Chair) در حال آشامیدن مایعی (که گویا همه مواد غذایی و طعم ها و ویتامین ها را داراست درست مانند مواد خمیری فیلم "2001: یک ادیسه فضایی" که تحت عنوان غذا به فضانوردان داده می شد و بر روی کاغذ هرکدام ، نام یک غذا نوشته شده بود ) و تماشای تصاویری که برروی صفحات بزرگ نمایشگر پخش می شود ، هستند . هیچکس با فرد دیگری سخن یا صحبتی ندارد، اظهار نظری نمی کند و همه از فرط بی تحرکی آنقدر چاق و تنبل شده اند که قادر به حرکت نیستند و حتی نوشابه ها و سایر وسایل مورد نیازشان را روبات ها تامین می کنند ، چنانچه اگر روباتی به آنها کمک نکند ، حتی نمی توانند از روی زمین بلند شوند.
همه این حرکات و اقدامات را کامپیوتر اصلی ایستگاه به نام "اوتو" (AUTO) برعهده دارد که کپی بلاتردید کامپیوتر معروف فیلم "2001 : یک ادیسه فضایی" یعنی "هال" به نظر می رسد. همچنانکه "هال" تمامی فرآیندهای سفینه کهکشان پیمای آن فیلم و حتی نبض زندگی دانشمندان منجمد شده ، نفس کشیدن فضانوردهای سفینه و ارتباطشان با جهان بیرون و درون را برعهده داشت و در نهایت هم در مقابل آنها ایستاد ، "اوتو" هم به همین شکل طراحی شده و حتی در صحنه نهایی تقابلش با کاپیتان(که بدون کمترین تغییر از فیلم یاد شده گرفته شده و حتی با همراهی موسیقی "چنین گفت زرتشت" اشتراوس نیز برآن تاکید می شود ) ، مانند "هال" با از کارافتادن صفحه حافظه اش ، به تدریج خاموش می گردد.
در مقابل آن آدم های روباتیک ، تماشاگر شاهد فوران احساسات "وال ای" در ابتدا و سپس "ایو" بدون احساس و خشن در صحنه های پایانی فیلم است. در همان سکانس های ابتدایی ، "وال ای" به خوبی شخصیت تنها و خسته اش را بروز می دهد. با مرور کلکسیون هایش ، با شنیدن آهنگ های مورد علاقه اش و با تماشای چند باره صحنه های فیلم موزیکال " سلام دالی" و با کسالتی که بعضا در رفتارش نشان می دهد و حتی موقع برخاستن از خواب مانند یک آدم بی حال و بی انگیزه می نماید.
ازطرف دیگر "ایو" است که در آغاز کاملا مانند یک روبات بی احساس و خشک عمل می نماید ولی از اولین برخوردش در ایستگاه فضایی با وال ای ، متوجه می شویم که همه آن خشکی در رفتار ، جز به خاطر اجرای وظیفه نبوده و او هم زمینه هایی از احساسات و تاثر را در خود دارد. اولین برخورد "ایو" در ایستگاه فضایی با "وال ای" ، وقتی است که وی از حالت انجام وظیفه به در آمده و ناگهان متوجه وجود وال ای می شود که مثل یک دوست قدیمی نگران از خطری که متوجه رفیقش است ، با ایما و اشاره وی را توصیه به مخفی شدن می کند و از آن پس است که در همه صحنه ها وی را محافظت نموده ، سعی می کند وی را از ایستگاه خارج کرده و به زمین بازگرداند ، او را از نگاه دوربین ها و مامورانی که در حال تعقیب و دستگیری اش هستند ، دور نگه دارد و در مقابل صدمه دیدن او با تکرار نامش ، جیغ بزند!
همین حضور "وال ای" و "ایو" و رابطه عاطفی شان است که دنیای روباتیک آدم های ساکن ایستگاه فضایی را برهم می زند و اولین رابطه صمیمانه و عاطفی را مابین یک زن و مرد میانسال پدید می آورد. از این پس است که آنها علیرغم برنامه ریزی کامپیوتری ، در ساعت غیر مقرر در فضای بیرون از محیط خوابشان باقی می مانند. اینجاست که کاپیتان هم در مقابل تاکید اوتو مبنی بر بقای آدم ها در ایستگاه فضایی ، علاقه اش را درمورد بازگشت به زمین این گونه بیان می کند :
" من نمی خواهم بقا داشته باشم ، می خواهم که زندگی کنم!"
او نمی خواهد برخلاف اجدادش تسلط کامپیوتر "اوتو" را بپذیرد. آنچنانچه برروی عکس های یادگاری روی دیوار اتاق فرماندهی همه کاپیتان های 700 سال پیش در زیر سایه این کامپیوتر حضور دارند . کاپیتان هایی که در طول حیاتشان فقط بقا داشتند و اینک مرده اند ، در حالی که کامپیوتر "اوتو" همچنان زنده است و کار می کند.
به نظر می آید فیلم "وال ای" از جمله آثاری است که پس از موج فیلم مستند "یک حقیقت ناخوشایند" (برنده اسکار بهترین مستند بلند سال 2006) درباره تهدید طبیعت کره زمین ساخته شدند. نوع فیلم هراس آن را همین امسال ، ام . نایت شیامالان تحت عنوان "Happening" (اتفاق) جلوی دوربین برد که در آن ، ناگهان طبیعت با پراکندن سمی در فضای زندگی آدم ها ، آنها را به خودکشی دسته جمعی و نابودی جامعه بشری وادار می ساخت. نوعی فرایند زامبی وار و بازهم آخرالزمانی که یک به یک آدم ها را مبتلا ساخته و نابود
می کرد.
گویی بالاخره این تفکر آخرالزمانی بدجوری یقه فیلم های غربی و به خصوص آمریکایی را گرفته که حتی از انیمیشن ها هم نمی گذرد. این روزها به تماشای هر فیلمی از سینمای آن سوی آب ها می رویم ، گویا همان تئوری "آرایش آخرالزمانی سینمای هالیوود" را بیشتر و بیشتر حس می کنیم . در میان معروفترین آثار سینمایی همین تابستان که برپرده رفت ، شاهد فیلم هایی مانند "وقایع نگاری نارنیا :شاهزاده کاسپین"(اندرو آدامسن) ، "ایندیانا جونز : قلمرو جمجمه بلورین"(استیون اسپیلبرگ) ، "تحت تعقیب"(تیمور بکمامتوف) ، "هنکاک"(پیتر برگ) ، "اتفاق"(ام نایت شیامالان) ، "سیگنال" (که شباهت ساختاری بسیاری به فیلم "اتفاق" داشت) ، "هل بوی 2:ارتش طلایی"(گیلرمو دل تورو) ، "داستان های سرزمین جنوبی" ( ساخته ریچارد کلی که مسیح آخرالزمان را گام به گام براساس مکاشفات یوحنای کتاب مقدس تعقیب کرده و وی را در میان آشفتگی روزهای آخرین و یا بنا به اقوال خودشان "پایان روزها" جستجو کرده که در آخر به یک سرباز آمریکایی جنگ عراق و کشتار دهشتناک فلوجه می رسند و وی خود را مسیح موعود معرفی می کند!! ) و بالاخره "شوالیه تاریکی" ، همه و همه به نوعی مستقیم یا غیر مستقیم به موضوع آخرالزمان پرداختند.
خصوصا که در فیلم "وال ای" مسئله بازگشت به خانه نیز مطرح می شود و با یافتن به اصطلاح نخستین نشانه های گیاهی و کشاورزی ، آوارگان 700 ساله به سرزمین موعودشان بازمی گردند!
آخر الزمان،بازگشت موعود مسیح گونه که دنیا را از شر مخالفانش نجات می دهد، برگشت قوم آواره به زمین و قلمروی که از آن رانده شده و یا ترکش کرده بودند ، هشدار در مورد نیروهایی که برای جهان غرب تهدید به شمار آمده و تبلیغ اینکه آنها دنیا را به خاک و خون خواهند کشید و شگفتا که هرگونه عمل خشونت آمیز و تروریستی و جنایت بار علیه این دسته از انسان ها مباح و مشروع قلمداد می شود ، ایجاد وحشت از نیروهای مخوف نامعلوم که ظاهرا جامعه غرب را تهدید می کنند و ... همگی از موضوعاتی که تقریبا به صورت موتیف مشترک اغلب فیلم های تولیدی این روزهای هالیوود درآمده و در هریک از آثار تولیدی توسط کمپانی های بزرگ ، به شکل و صورتی نمایش داده می شود که در قالب های مختلف حادثه و هراس و درام و کمدی و جنگی و علمی – تخیلی و انیمیشن و تین ایجری و ...حتی مستند قرار می گیرند.