فیلم های اشغال عراق از راه می رسند!
پس از گذشت 4 سال ونیم از اشغال عراق توسط نیروهای آمریکایی و متحدانش ، بالاخره نخستین فیلم هایی که درباره این جنگ فرسایشی ساخته شده ، به تدریج بر پرده سینماها می روند. این درحالی است که در طول سالهای تجاوز آمریکا به ویتنام ، هیچ فیلمی (به جز مستندهای تبلیغاتی) درباره آن ساخته نشد و کلیه آثاری که امروزه به نام فیلم های جنگ ویتنام می شناسیم ، در واقع در دوران پس از شکست و خروج نیروهای آمریکایی در سال 1975 تولید شدند. اما گویا جریان عراق، از قسم دیگری است که پیش از پایان آن ، فیلم های واقع گرایانه با سویه انتقادی ساخته می شود.
سال گذشته بود که یک خانم روزنامهنگار آمریکایی، به نام دوبرا اسکرانتون(Deborah Scranton)مستندی سینمایی به نام The War Tapes ساخت که مورد توجهمنتقدان قرار گرفت. دوبرا اسکرانتون ابتدا بنا بود به عنوان خبرنگار به جبههیعراق اعزام شود. اما او ترجیح داد که توسط سه سرباز اعزامی فیلمی مستند تهیه کند ووقایع جنگ را از دریچهی چشم این سه سرباز نشان دهد.
همچنین سال پیش فیلمی داستانی نیز در تبلیغ برای سربازانی که از جنگ عراق برمی گشتند و جامعه چندان توجهی به آنان نشان نمی داد ، توسط "ایروین وینکلر" ساخته شد به نام "خانه شجاعت" که نگاهی خنثی نسبت به حضور ارتش آمریکا در عراق داشت و فقط نسبت به سربازان بازگشته از جنگ و مشکلات روحی – روانی شان دیدگاهی غم خوارانه داشت.
اما به جز این ، در دوم فوریه امسال فیلمی برپرده چند سینمای محدود آمریکا نقش بست ، که روایتی تکان دهنده از حضور امریکا در عراق را به تصویر می کشید. فیلمی به نام "موقعیت"ساخته "فیلیپ هاس" (که بیشتر کارگردانی تلویزیونی است) و براساس فیلمنامه ای نوشته "ویندل استیونسن" (که نخستین تجربه نویسندگی اش در عالم سینما محسوب می شود) و تولید دو کمپانی تازه کار با عناوین "رد واین پیکچرز" و "سیچوایشن ال. ال. سی"( که هر دو کمپانی نخستین تولیدشان را تجربه می کردند)!
فیلم "موقعیت" درباره یک خبرنگار زن آمریکایی به نام "آنا مالینوکس" (با بازی کانی نیلسن) است که در جریان حضور ارتش آمریکا در عراق ، در سامره سعی در ثبت بی طرفانه وقایع دارد. این در حالی است که او با استخدام یک عکاس عراقی به نام "زیاد" تلاش دارد تا در میان گروهها وطیف های مختلف عراقی نفوذ کرده و با آن ها مصاحبه کند تا بلکه واقعیات را انعکاس دهد. وی همچنین نامزدی دارد که از سرکردگان سازمان سیا در عراق است و در بغداد اقامت دارد. آنا با یکی از معتمدین مسلمان عراقی مواجه می شود به نام "رفیق" که در درک واقعیات عراق به او کمک می کند. در چنین شرایطی دو نوجوان عراقی توسط نیروهای آمریکایی به داخل رودخانه پرتاب می شوند که یکی از آنان جان می سپارد و همین موضوع ، اوضاع حضور نیروهای آمریکایی را وخیم تر می سازد. آنا شاهد ناامنی ، قتل و کشتار ، وحشت و تروری است که در اثر حضور نیروهای ارتش آمریکا بر فضای شهر سامره حاکم است به حدی که حتی مادر مسیحی "زیاد" ، معتقد است که زمان حکومت صدام با تمامی جنایت هایی که رخ می داد از امروز ناامن عراق بهتر بود! این در حالی است که "زیاد" در آرزوی خارج شدن از عراق و رفتن به آمریکا و یا اروپاست. اما وی علاقه ای هم به آنا پیدا کرده و در بسیاری از موقعیت های خطرناک وی را کمک می رساند ولی نیروهای آمریکایی پس از دستگیری اش او را تحت فشار قرار می دهند.
در فیلم "موقعیت" به وضوح دیده می شود که نیروهای آمریکایی ، چگونه با هر سوء ظنی بی محابا به همه طرف آتش می گشایند و چگونه وحشیانه به خانه گردی می پردازند. پلیسی که آنها را در اقدامات اشغالگرانه شان یاری می رساند ، گروهی از خلافکاران شناخته شده و حتی کسانی هستند که چندین ماه زندان گوانتانامو را تجربه کرده و اینک برای اطمینان از عدم بازگشت به آن جهنم ، از هیچ دنائتی در حق هموطنانشان فروگذار نمی کنند . از آن جمله "رفیق" را به فجیع ترین وجه به قتل می رسانند ، فقط به این دلیل که یکی از آنها ، دختر "رفیق" را دوست م داشته ولی "رفیق" حاضر به وصلت با وی نبوده است. این درحالی است که فیلم از نیروهای مردمی که در برابر وحشی گری ها و جنایات ارتش آمریکا ، مقاومت می کنند ، چهره موجهی نشان می دهد که "رفیق" به عنوان یکی از کاراکترهای مثبت فیلم ، از یاران آنهاست و حتی برایشان ، اسلحه فراهم می کند.
سرانجام کار به رودرویی ارتش آمریکا و نیروهای مقاومت می کشد و پس از کشتار فجیع مسلمانان سامره ، "زیاد" هم در آخرین لحظات توسط سربازان آمریکایی کشته می شود و مرگش به شدت "آنا" را تحت تاثیر قرار می دهد .
فیلم "موقعیت" مملو از لحظات واقعی و تاسف بار کشتار مردم بیگناه عراق توسط اشغالگران آمریکایی است.بخشی ازاین واقعیات رامی توان در مقاله مایکل شوارتز استاد جامعهشناسی و مدیر هیأت علمی دانشکدهیمطالعات جهانی در دانشگاه استونی بروک در شماره ژوئن 2007 مجله معتبر "آلترنت" تحت عنوان "آمریکا هر ماه دههزار عراقی را میکشد؟ یا بیشتر؟" به نظاره نشست :
"...مجلهی لنست (معتبرترین نشریهی پزشکی بریتانیا) در شمارهی دوازدهم اکتبر ۲۰۰۶ خودتحقیقی سنجیده را منتشر کرد که در خاتمه نتیجهگیری کرده بود – از سال گذشته – ششصدهزار عراقی به خاطر جنگ در عراق به شیوهای خشونتآمیز کشته شدهاند. یعنیمیزان مرگ و میر عراقیها در ۳۹ ماه نخست جنگ حدود پانزده هزار نفر در ماه بودهاست... محققان معتبر تقریباً بدون هیچ مخالفتی قبول دارند که نتایج لَنْسِت معتبر هستند. خوان کول، مطرحترین محقق آمریکایی خاورمیانه، این موضوع را در اظهار نظری بسیارروشن خلاصه کرده است: «ماجراجوییهای مصیبتبار آمریکا در عراق [ظرف مدتی بیش از سهسال] باعث کشته شدن آن عده غیرنظامی شده است که صدام در ظرف ۲۵ سال نتوانسته بودمرتکب این همه قتل شود"...این آمار تکاندهنده زمانی هولآورتر میشوند که میبینیم در میان ششصدهزار نفرقربانی خشونتهای جنگ عراق (یا حتی بیش از این تعداد)، بیشتر قربانیان توسط نظامیانآمریکایی به قتل رسیدهاند و نه توسط بمبهای جادهای یا جوخههای مرگ یا مجرمانخشن – یا حتی مجموع این گروهها... برای تلفاتی که خانوادههای قربانیان میدانستند مقصر چه کسی است ، نیروهای آمریکایی (یا متحدانشان ) مسئول ۵۶ درصد این تلفات بودند. یعنی میتوان بااطمینان گفت که نیروهای ائتلاف تا نیمهی سال ۲۰۰۶ حداقل بیش از سیصدوسی هزار عراقی را کشتهاند... حتی اگر با رقم پایینتر تأیید شدهی صدوهشتاد هزار نفر تلفات عراقی کار کنیم کهنتیجهی آتشِ نیروهای ائتلافیست، به رقم ماهانهی پنج هزار نفر تلفات عراقیمیرسیم که توسط نیروهای آمریکایی و متحدانِش از زمان آغاز جنگ کشته شدهاند. واین را هم باید به یاد داشته باشیم که میزان تلفات دو برابر میزان تلفات میانگینسال ۲۰۰۶ بود؛ به این معنا که میانگین آمار آمریکاییها در سال ۲۰۰۶ خیلی بالاتر از دههزار نفر در ماه یا چیزی بیش از سیصد عراقی در روز بود ، که شامل روزهای یکشنبه هممیشد. با افزایش نیروهای آمریکایی که در سال ۲۰۰۷ آغاز شد، رقم فعلی احتمالاًافزایش بیشتری هم خواهد داشت... این ارقام برای خیلی از آمریکاییها محال به نظر میرسند. یقیناً کشته شدن سیصدنفر عراقی در روز به دست آمریکاییها ، بارها و بارها خبرسازتر به نظر می رسد. با اینحال،رسانههای الکترونیک و چاپی خیلی راحت به ما نمیگویند که آمریکا باعث کشته شدنتمام این افراد میشود. ما خبرهای زیادی دربارهی خودروهای بمبگذاری شده وجوخههای مرگ می شنویم، اما اخباری دربارهی کشته شدن عراقیها به دست آمریکاییهانمیشنویم مگر دربارهی اخبار پراکندهی تروریستی یا فجایع پراکندهی دیگر. پس آمریکا چگونه این قتل عام را انجام میدهد و چرا این وضعیت ارزش خبری ندارد؟پاسخ این سؤال در آمار حیرتآور دیگری نهفته است: این آمار را نیروهای نظامی آمریکامنتشر کرده و توسط مؤسسهی فوقالعاده معتبر بروکینگز گزارش شده است: در چهار سالگذشته، نیروهای نظامی آمریکا روزانه بیش از هزار نیروی گشتزنی را به محلههای دشمنمیفرستد که به دنبال دستگیری یا کشتن شورشیان و تروریستهاست. (اگر سربازان عراقیرا نیز که در میان نیروهای آمریکایی حضور دارند به شمار آوریم، از ماه فوریه، اینتعداد به حدود پنج هزار نیروی گشت در روز رسیده است)این هزاران نیروی گشت مرتباً باعث مرگ هزاران عراقی میشوند؛ چون اینها بر خلافچیزی که اول به ذهن میآید، فقط کارشان «راه رفتن زیر آفتاب» نیست. در واقع،همانطور که "نیر روزن"، یک روزنامهنگار مستقل، در کتاب بسیار خواندنیاش، «در درونپرندهی سبز»، به روشنی و به شیوهای دردناک توصیف کرده است، این گشتزنیها، وحشیگریهای پرزوری را در بر میگیرد که فقط گهگاهی توسط یک روزنامهنگار مستقل ازجریان کلی رسانههای آمریکا گزارش میشود. وقتی که هدف و روند کار این گشتها را درک کنیم، این توحش کاملاً منطقیمینماید. سربازان و تفنگداران دریایی آمریکا به میان جامعه فرستادهمیشوند درحالی که کل جمعیت ، پشتیبان نیروهای شورشیست. اینها اغلب فهرستی از نشانی مظنونیندارند و کارشان بازجویی، دستگیری یا کشتن افراد مظنون، و جستوجوی خانهها به دنبالمدارک مجرمانه، به ویژه اسلحه و مهمات، و همچنین مطالب، تجهیزات ویدیویی و سایرمواردیست که نیروهای شورشی برای فعالیتهای سیاسی یا نظامی به آنها نیاز دارند. این افراد وقتی فهرستی از مظنونین در دست نداشته باشند، جستوجوی «خانه به خانه» راآغاز میکنند و به دنبال رفتارهای مشکوک، افراد یا مدارک مشکوک میگردند.با این چهارچوب، هر مردی که در سن جنگ باشد، نه تنها مظنون است بلکه بالقوه یکدشمن خطرناک به حساب میآید. به سربازان ما میگویند که خطر نکنند: مثلاً در بسیاریاز موارد ، نفس در زدن ممکن است باعث شلیک گلوله به در شود. در نتیجه به آنها دستورداده شده که هر وقت با وضعیتی ظاهراً خطرناک روبهرو هستند، غافلگیرانه عمل کنند – درها را بشکنند، به هر چیز مشکوکی شلیک کنند، و درون هر اتاق یا خانهای که احتمالمقاومت در آنها باشد نارنجک بیندازند. اگر با مقاومت محسوسی روبهرو شوند، به جایاینکه سعی کنند به ساختمان حمله کنند، میتوانند از توپخانه یا نیروهای هواییپشتیبانی بخواهند...قساوت قلب انباشته شدهی این هزاران گشتی را میتوان از تحقیقات اخیر دربارهیجنایات جنگی احتمالی مرتکب شده در شهر حدیثه در ۱۹ نوامبر ۲۰۰۵ استنباط کرد. اینتحقیق به دنبال این است که ببیند آیا تفنگداران دریایی آمریکا تعمداً ۲۴ غیرنظامیرا به قتل رسانده بودند یا نه. در این ماجرا ، آنها ۱۹ زن غیرمسلح را با شلیک گلولهبه سرشان و تعدادی کودک و مرد سالخورده را در یک اتاق به قتل رسانده بودند کهظاهراً به تلافی مرگ یکی از همقطارانشان ساعاتی قبلتر در همان روز بوده است. اینتغییرات هولناک باعث جلب توجه به این رخداد و به جریان افتادن تحقیقات شده است..."
اینها تنها بخشی از واقعیات تکان دهنده ای است که این روزها مثل آب خوردن در عراق اتفاق می افتد ، در حالی که بنا به گفته کسانی که در یکی دو سال اخیر ، به این کشور سفر کرده اند ، واقعا بدست آوردن یک لیوان آب خوردن بهداشتی بسیار دشوارتر از کشته شدن آدم هاست.
اما برای ارائه این تصویر خشن ، فیلم های دیگری نیز در راه است که در طول همین یک ماه گذشته در جشنواره های ونیز و تورنتو به نمایش درآمد و مورد استقبال قرار گرفت. از جمله معروفترین آنها ، می توان به فیلم های "دره الله" ساخته پل هگیس (سازنده فیلم "تصادف" و نویسنده فیلمنامه "محبوب میلیون دلاری") و "Redacted" ساخته براین دی پالما (فیلمساز معروف آمریکایی و کارگردان فیلم هایی مانند "کوکب سیاه" ، "راه کارلیتو" ، "تلفات جنگ " و...) اشاره کرد که اغلب نگاهی انتقادی به حضور سربازان آمریکایی در عراق دارد.