فیلم "ملکه" ساخته فیلمساز نام آشنای انگلیسی ، استیون فریرز که براساس فیلمنامه ای از پیتر مورگان ساخته شده ، نگاه تحقیر آمیز دیگری نسبت به دیسیپلین و سنت های اشرافی انگلیسی به نظر می آید که بارها در سینمای آمریکا به انحاء مختلف به تصویر کشیده شده است. انگار همیشه نوعی تعمد در هالیوود وجود داشته که اشرافیت و آداب و رسوم اطوکشیده و پیچیده حاکمان جزیره را به باد انتقاد بگیرد . شاید به دلیلی تاریخی ،ناشی از اعمال تجاوزکارانه انگیسی ها در دوران قبل از استقلال آمریکا باشد.
از فیلم "زندگی خصوصی هنری هشتم" در سال 1933 که توسط الکساندر کوردا مجاری ساخته شد تا فیلم "پل رودخانه کوای" ساخته دیوید لین که مشهورترین این آثار به شمار می آید و در آن همان نظم و دیسیپلین خشک و غیرقابل انعطاف انگلیسی ، یک نقشه دقیق جنگی علیه ژاپنی ها را تا آستانه شکست می برد. نکته جالب اینکه هالیوود اغلب از فیلمسازان انگلیسی برای این مقصود بهره گرفته ، چه دیوید لین پرآوازه و چه استیون فریرز امروزی و عجیب اینکه همواره در این گونه فیلم ها ، سعی شده به جای آن سبک و سیاق خشک و غیرقابل انعطاف انگلیسی ، نوعی بی بند باری و لاابالی گری آمریکایی (به قول خوشان رفتار آزاد و رها !!) جانشین شود. فی المثل در همان فیلم "پل رودخانه کوای" ، شخصیت ویلیام هولدن که بی قید و بندی ، از زیر کار در رفتن ، دروغ گویی، پشت هم اندازی و شلختگی از سر و رویش می بارد ، در مقابل کاراکتر مرتب و منظم" الک گینس" (فرمانده اسرای انگلیسی) قرار می گیرد و سرانجام پیروز می شود و فرمانده انگیسی در گرداب نظم و ترتیب اشراف منشی اش ( که معتقد است فقط سربازان باید کار کنند و افسران نباید به کارهای سخت دست بزنند) غرق می گردد. گویی الگوی همیشگی هالیوود برای یک آمریکایی ، همواره همان کاراکتر گاو چران و یا کابوی فیلم های وسترن است آمیخته به بی بند و باری رفتاری که با محیط زندگی اش در دشت ها و بیابانهای تگزاس و آریزونا و ارکانزاس سازگار بوده است. به قول خان مظفر در سریال "هزار دستان" که اشاره به پخش موارد مخدر در ایران اشغال شده زمان جنگ جهانی دوم توسط آمریکاییان دارد :
" آمریکایی تو هر لباسی که باشه یک کابوی هست ، یک کابوی دنبال بوفالو."
اما در فیلم "ملکه" ، این کابوی آمریکایی ، یک انگلیسی آمریکوفیل به نام تونی بلر است که قصد دارد ملکه الیزابت دوم را از سنت های کهنه اشرافیت انگلیسی دور کرده و با به اصطلاح مدرنیسم آمریکایی آشنا سازد. و بهانه وی در این مسیر کشته شدن نابهنگام پرنسس دایانا ، همسر سابق پرنس چارلز پسر بزرگ ملکه الیزابت است که باعث چالشی بزرگ در خانواده سلطنتی و محبوبیت ملکه می شود ، به گونه ای که وی را ناگزیر از تغییراتی وسیع در رفتار و سکنات سنتی اش می نماید. اینکه چه اتفاقی افتاده که فیلمسازی در این وانفسای مخالفت عظیم جامعه جهانی از جمله خود مردم بریتانیا علیه تونی بلر (به دلیل حمایت های چشم و گوش بسته اش از سیاست های مخرب و جنگ افروزانه جرج دبلیو بوش)، به طرفداری از شخصیت وی ، فیلمی را جلوی دوربین می برد و شخصیتی واقع بین و مردمی جلوه اش می دهد ، خود سوال بزرگی برای سینما دوستان است. اما وقتی متوجه شویم که فیلمنامه "ملکه" نوشته پیتر مورگان یهودی وابسته به محافل صهیونیستی است ، سوال ما پاسخش را می گیرد. (پیتر مورگان فرزند یک آلمانی یهودی و زنی لهستانی است که در جریان جنگ دوم جهانی از دست نازی ها گریختند و در انگلیس ساکن شدند. وی در حمایت از آرمان های صهیونیسم ، آثار متعددی نوشته که یکی از آنها همین امسال تحت عنوان "آخرین پادشاه اسکاتلند" به فیلم درآمد و برروی اکران عمومی رفت که بازیگر نقش اولش ، فارست ویتاکر از سوی جشنواره ها و انجمن های سینمایی مختلف مورد تجلیل و تحسین قرار گرفت) .
شاید بدانید که تونی بلر هم اگرچه عضو حزب کارگر انگلیس بوده و قاعدتا نبایستی از نئوکنسرواتیو های آمریکا و امثال جرج بوش حمایت بی چون و چرا داشته باشد (چنانچه در تاریخ بریتانیا حتی محافظه کارانی همچون مارگارت تاچر هم اینگونه گوسفندوار ، سیاست های همتایان آمریکایی شان را تایید نمی کردند!) اما به دلیل وابستگی اش به گروه صهیونیست های غیر یهودی ویا مسیحیان صهیونیست ( که این روزها در آمریکا با علامت دار و دسته بوش – چنی – رایس شناخته می شوند ) هر آنچه از سوی کاخ سفید دیکته می شود را مثل ضبط صوت تکرار می نماید حتی اگر کمی پیش از آن حرفی مغایر با آن زده باشد!!
بنابراین نوشتن فیلمنامه ای از سوی پیتر مورگان برای تونی بلر، چندان دور از انتظار نیست ، آنهم در دور و زمانه ای که کمتر کسی حتی در میان محافظه کاران آمریکا و انگلیس تمایل به تایید اقدامات ضد بشری بوش و بلر دارد.
داستان فیلم "ملکه" در زمانی آغاز می شود که تونی بلر به نخست وزیری انگلستان برگزیده شده و قرار است برای تنفیذ حکم نخست وزیری به حضور ملکه الیزابت دوم شرفیاب شود! از همان آغاز ، نحوه برخورد وی و همسرش با نوع تنفیذ این حکم و به سخره گرفتن مراسم مربوطه از سوی خانم بلر ، به نوعی شروع حرکت فیلمنامه نویس برای مطرح کردن همان زندگی کابوی وار آمریکایی علیه اشرافیت سنتی ملکه محسوب می شود.
در صحنه تنفیذ حکم ، ملکه الیزابت مانند زمان شوالیه های عهد باستان ، مغرورانه تونی بلر را مجبور می کند تا در مقابلش زانو بزند و حتی وی را تهدید می نماید که به راحتی می تواند پاسپورتش را بگیرد و بفرستش به قعر دنیا !!
در همین زمان است که خبر کشته شدن فجیع پرنسس دایانا ، عروس سابق خانواده سلطنتی انگلیس و پرنسس انتصابی ولز ، به دربار می رسد و همه چیز را برهم می زند. جنجالی که دایانا در زمان حضورش در خانواده سلطنتی به واسطه رابطه نامشروع با افسر ارشد گارد سلطنتی (جیمز هیوویت ) و سپس طلاق اجباری اش برپا کرد و بعد از آن قصد ازدواج با یک پولدار مصری به نام دودی القائد (که از او باردار بود) اگرچه از محبوبیتش نزد مردم انگلیس نکاست ، اما باعث شد که وی از خانواده سلطنتی طرد شود و تنها دو پسرش (ویلیام و هنری ) که نوه های ملکه الیزابت به حساب می آمدند ، بی و سر و صدا در دربار باقی بمانند .
مرگ پرنسس دایانا ، خانواده سلطنتی را در مرز موقعیت مخاطره آمیزی قرار داد ، چراکه از یک طرف در طی دوران جدایی دایانا از این خانواده ( از 28 اوت 1996 که از پرنس چارلز به طور رسمی طلاق گرفت تا 31 اوت 1997 که طی تصادفی دلخراش همراه "دودی فائد" کشته شد) روابط بین او با ملکه روز به روز تیره تر شد و این تیرگی بارها طی صحبت های خصوصی و عمومی از سوی دو طرف اعلام گردید . به همین دلیل ملکه نمی توانست برای وی یک تشییع جنازه باشکوه سلطنتی برگزار نماید و از طرف دیگر علاقه مردم به پرنسس دایانا ( که البته بیشتر از سوی رسانه های وابسته به سرمایه داران آمریکایی دامن زده می شد) ، ملکه را به همدردی می طلبید .
پیتر مورگان آثار این چالش پیچیده را به خوبی در زندگی و رفتار و سکنات ملکه منعکس می نماید . او پس از مرگ دایانا ، به کلی به هم می ریزد ، نه از تاسف مرگ وی ، بلکه به خاطر اینکه نمی داند چه واکنشی بایست نشان دهد ، خصوصا هنگامی که انبوه دسته گل های مردم را به یادبود پرنسس فقید در کنار دیوار کاخ باکینگهام می بیند . او که همواره در هر غم و شادی با مردمش همراه بوده و از همین رو هنوز پس از 50 و اندی سال سلطنت ، محبوبیت خود را کم و بیش حفظ کرده ، اینک چه باید بکند که هم احساسات خودش جریحه دار نشود و هم دل مردمش را نشکند؟
مورگان در "ملکه" ابتدا نشان می دهد که الیزابت دوم به قیمت بروز رفتارهای غیر معمول هم که شده ، نمی تواند غرور خود را زیر پا گذارده و به رنگ مردم در غم مرگ دایانا عزاداری کند . وی حتی اجازه نمی دهد که پرچم های کاخ به نشانه عزا ، نیمه افراشته شوند و مراسم تشییع جنازه وی را فقط در حد یک مراسم شخصی مجاز می داند. در این میان تونی بلر به شدت تلاش دارد تا ملکه را متقاعد نماید ، در عزاداری پرنسس دایانا همراه مردم شرکت کرده و برای وی مراسم یادبود سلطنتی در کلیسای وست مینستر برگزار کند. اما هم ملکه و هم شوهرش ، پرنس فیلیپ به هیچوجه نمی توانند این به قول خودشان ، تحقیر را بپذیرند. پرنس فیلیپ در مقابل این درخواست ها هنگامی که شاهد گریه و ماتم مردم در مقابل کاخ باکینگهام برای پرنسس محبوبشان است ، خطاب به همسرش می گوید : " خوابیدن در خیابان و موی پریشان کردن برای کسی که هرگز او را نشناختند و آنها فکر می کنند که ما دیوانه ایم !!"
مورگان و فریرز پریشان احوالی ملکه الیزابت را اغلب در خلوت و تنهایی وی و اعمال غیر عادی اش نمایان می سازند. او پس از اینکه تیتر روزنامه ها را می خواند که از همراهی نکردن ملکه با مردم در سوگ پرنسس دایانا ، شگفت زده شده و آن را موجب کاهش محبوبیت ملکه می دانند ، با لباس شکار و اتومبیل شخصی اش به تنهایی به دشت و مراتع وسیع اطراف کاخ می رود تا اینکه چرخ های اتومبیل در جاده گل آلودی گیر می کند و ملکه از حرکت باز می ماند. در این صحنه که شاید یکی از کلیدی ترین صحنه های فیلم باشد ، الیزابت با گوزنی مواجه می شود که با چشمانش به او خیره گشته و گویی وجدان وی را مورد پرسش قرار داده است . به نظر می آید در آن لحظه شاید ملکه در وجود آن گوزن ، روح آزاد و رها از هر قید و بند پرنسس دایانا را می بیند و از همین روست که قطره اشکی هم بر چشمانش می نشیند. شیطنت پیتر مورگان به همین صحنه تمام نمی شود و چند صحنه بعد ملکه الیزابت را نشان می دهد که در اتاقی به تماشای جسد شکار شده همان گوزن می رود که سرش توسط شکارچیانش جدا شده ولی همچنان با همان چشمان جذاب گویی به وی می نگرد و متهمش می کند. اینچنین فیلمنامه نویس و کارگردان فیلم "ملکه" عملا الیزابت دوم را در قتل دایانا شریک معرفی می نمایند. آنچه که از روز بعد از مرگ دایانا برخی رسانه ها مطرح ساختند . حدود 9 سال پس از مرگ پرنسس دایانا ، محمد الفائد ، میلیاردر عربستانی و پدر دودی الفائد نامزد دایانا که به همراه وی در حادثه خودرو جان خود را از دست داد ، به خبرنگاران گفت : "اطمینان یافته ام که دستگاههای امنیتی بریتانیا در مرگ پرنسس دایانا و دودی الفائد دست داشته اند."
محمد الفائد اظهار داشت : "در اسناد شهرداری لندن که تحقیقات این حادثه را همچنان پیگیری می کند ، مدارکی را دیده ام که بر اساس آن همسر سابق دایانا یعنی پرنس چارلز ، ولیعهد بریتانیا ، او را تهدید به مرگ کرده است. .شهرداری لندن در حال به پایان بردن یک تحقیقات کامل در مورد حادثه مرگ پرنسس دایانا و دودی الفائد است و پس از آن تحقیقات خود را به مجلس لردهای انگلیس ارائه خواهد داد."
اگرچه کاخ سلطنتی انگلیس مطالب بیان شده از سوی محمد الفائد افترا دانست ولی اعلام کرد ، به دلیل آنکه قصد ندارد 2 فرزند باقی مانده از پرنسس دایانا را درگیر ماجرای ناراحت کننده جدیدی کند ، از پیگرد قضایی فائد خودداری می کند.
حدود 10 سال پیش هنگامی که دودی الفائد و پرنسس دایانا قصد داشتند از دست عکاسان سمجی که دنبالشان بودند ، فرار کنند در تونلی نزدیک پاریس تصادف کرده و هر دو تن به همراه راننده خودرو در این حادثه جان باختند. یک روزنامه بریتانیایی هم فاش ساخت چند مامور امنیتی بریتانیا با تاباندن اشعه لیزر به چشم راننده خودروی لوکس دودی الفائد وی را دچار کوری آنی کرده و موجب تصادف منجر به مرگ سرنشینان آن شدند.
پدر دودی الفائد در اظهارات جدید خود گفت :" با توجه به باردار بودن دایانا از دودی الفائد ، خانواده سلطنتی انگلیس از بیم قرار گرفتن تاج و تخت این کشور در دستان فرزندی با پدر عرب و با اسم اسلامی وحشت داشته اند و به همین دلیل با طرح ریزی این قتل ، خود را از این ماجرا نجات داده اند."
اما از طرف دیگر هم از قول برخی منابع موثق خبری مطرح شد که در تصادف اتومبیل پرنسس دایانا ، عوامل سازمان سیا دخالت داشته اند و طوری عمل کرده اند که ماجرا برعلیه ملکه الیزابت مورد بهره برداری قرار بگیرد. گفته می شود که قبل از خاک سپاری دایانا ، یک بانوی پزشک انگلیسی به نام "آن کاکس" که شوهرش مردی مسلمان بود و مدت 10 سال دکتر خانوادگی فائد به شمار می آمد ، مدعی شد که دایانا قصد داشته به دین اسلام درآید و از همین رو هفته ای یکبار در روزهای دوشنبه ساعت 6 بعد از ظهر به ملاقات آن کاکس می رفت تا پرسش های مذهبی اش را مطرح کند که در بیشتر این ملاقات ها ، نامزد دایانا یعنی دودی القائد نیز وی را همراهی می کرده است.
به هر حال اگرچه پیتر مورگان و استیون فریرز در فیلم "ملکه" ، علنا به موارد فوق اشاره نمی کنند ولی با صحنه ای که ذکر آن رفت و به وجود آوردن نوعی احساس گناه در رفتار و حرکات الیزابت دوم ، به نوعی بر دست داشتن غیر مستقیم وی در قتل پرنسس دایانا ، اشاره دارند. آنها لحظه به لحظه محبوبیت دایانای مرده را در مقابل ملکه زنده انگلستان به رخ می کشند . در صحنه ای دیگر که بالاخره ملکه الیزابت قانع شده برای حفظ آبروی سلطنت و به دست آوردن محبوبیت خود ، به میان اجتماع مردم در مقابل کاخ باکینگهام برود و با آنها در سوگ دایانا ، همدردی نماید ، او در سکوتی که برجماعت حاضر حاکم است ، به همراه پرنس فیلیپ به نظاره دسته گلهای یادبود دایانا پرداخته و در مقابل ، با نگاه های بهت زده مردم مواجه می شود که به جای هرگونه ابراز احساسات فقط در سکوتی مرگبار حرکات وی را نگاه می کنند. در لحظه ای او در برابر دختری می ایستد و از دسته گل زیبایش می گوید و ناگهان از زبان وی می شنود که : "این دسته گل برای شماست ." این جمله چنان وی را شگفت زده و در عین حال مشعوف می گرداند که به دنبال روزهای گوشه گیری و در انزوای پس از مرگ پرنسس دایانا ، گویی بازهم محبوبیت خود را در میان مردم زنده می بیند و راهش را در بریدن از سنت های خشک گذشته و انعطاف یافتن به رنگ مردم می یابد.
پیتر مورگان ، عامل اصلی دریافت حقیقت فوق از سوی ملکه را شخص تونی بلر معرفی می کند. در طول فیلم بلر ، تلاش بسیاری دارد تا الیزابت دوم را با به اصطلاح افکار مدرن امروزی ، آشنا سازد . او که در فیلم با زندگی ساده ای نشان داده می شود ، به تنهایی در مقابل اشرافیت عریض و طویل خاندان سلطنتی انگلیس قرار می گیرد. از جمله حرف هایش برای برپایی مراسم رسمی یادبود دایانا به عنوان پرنسس دربار انگلیس از روی پل متحرک لندن به سوی کلیسای وست مینستر ، مورد خشم ملکه و مادرش قرار می گیرد و حتی ملکه مادر به اعتراض می گوید که این همان مسیری است که برای تشییع جنازه وی در نظر گرفته شده و نباید برای فردی که از دربار خانواده سلطنتی طرد شده ، مورد استفاده قرار گیرد. و پرنس فیلیپ هم از اینکه التون جان قرار است برای مراسم تشییع جنازه دایانا ، آواز بخواند ، شاکی است.
سرانجام تلاش های تونی بلر نتیجه خود را می دهد. آخرین مکالمه او با ملکه الیزابت در آشپزخانه سلطنتی صورت می گیرد. ملکه همه خدمه آشپزخانه را از آنجا بیرون کرده و در میان ظروف وغذاها و وسایل آشپزی به تنهاییمی نشیند و با نخست وزیر انگلیس صحبت می کند . در همین جاست که تونی بلر در واقع با ملکه اتمام حجت می نماید و با تحکم وی را به همراهی با مردم فرا می خواند. تنهایی الیزابت دوم در آن آشپزخانه ، تحقیرآمیزترین تصویری است که از ملکه انگلستان به نمایش گذاشته شده است. از آن پس ، او دیگر همچون شوالیه ای شکست خورده و تسلیم شده رفتار می کند . دیگر غرورش از بین رفته و همه هیمنه و ابهت سلطنتی اش در زیر سنگینی محبوبیت پرنسسی سرکش و عصیانگر ( و یا در واقع سیاست زیرکانه تونی بلر) خرد و له شده است.
در صحنه پایانی فیلم که بازهم تونی بلر برای ارائه گزارش به حضور ملکه رسیده ، ظاهرا الیزابت دوم ، مدرنیزاسیون مورد نظر بلر در خانواده سلطنتی را پذیرفته است و حتی برخلاف همیشه که با تشریفات مفصل با نخست وزیر دیدار می کرد ، این بار خرق عادت نموده و وی را از درون کاخ به فضای باز و آزاد بیرون دعوت می کند.
در واقع می توان "ملکه" را فیلم تونی بلر دانست ، چراکه در کل فیلم ، مخاطب ، شاهد عملی شدن و کارآمدی برنامه ها و طرح های مدرنی است که "بلر" برای هماهنگی دربار سنتی انگلیس و ملکه اش (به عنوان عامل وحدت و یکپارچگی مردم جزیره ) با مدرنیسم و رفتارهای امروزی به کار گرفته است .طرح هایی که مورد نظر و پسند مردم قرار می گیرد. شاید وجهه ای که به این ترتیب و از طریق این فیلم برای "بلر" حاصل می گردد را در کل دوران صدارت وی در انگلیس ، نتوان یافت. او در این فیلم برخلاف آنچه هست سیاستمداری مستقل ، متکی به نفس ، مردمی ، مدرن و واقع بین نمایانده می شود . در فیلم نشان داده نمی شود که وی تا چه حد در پی اجرای سیاست های اقتدارگرایانه آمریکا در اروپا و دیگر نقاط جهان است. در فیلم همپالکی بودن وی با نئوکنسرواتیوهای آمریکا در وابستگی به محافل صهیونیستی و جهت عملی ساختن اهداف و مقاصد بین المللی اسراییل ، به نمایش گذارده نمی شود.
فیلم "ملکه" فیلمی است که برای کسب وجهه "تونی بلر" ساخته شده ، در زمانی که به دلیل شراکت مستقیم در کلیه جنگ افروزی های اخیر آمریکا خصوصا پس از 11 سپتامبر 2001 کاملا در محافل سیاسی جهان منزوی شده است. فیلم "ملکه" در واقع فیلمی است که بایستی عنوان "نخست وزیر" را می گرفت. از آن رو که اثری است به نام ملکه و به کام تونی بلر!!