کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
مردی با کیفی حاوی ۲٫۰۰۰٫۰۰۰ لار پول و گذشته ای خونین در حال عبور از مکزیک است از خستگی راه خواب آلود میشود در این زمان یک گروه به او حمله میکنند... طبق معمول یک امریکایی از دست یک عده غیر امریکایی مثل یک قهرمان شکست ناپذیر البته با سختی فراوان جان سالم به در می برد!
ژانر: کمدی
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
«لارن» و «کیتی» که در دوران کالج دشمنان قسم خورده یکدیگر بودند، در سن ۲۸ سالگی به واسطه دوست مشترکی که دارند، هردو به یک خانه مشترک نقل مکان می کنند و ...
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
دراکولا یک پناهگاه سطح بالا برای هیولا ها و موجودات عجیب و ترسناک، به دور از دنیای انسان ها ساخته است. اما ماجرا از جایی آغاز می شود که یک پسر راز این پناهگاه را کشف می کند، و عاشق دختر دراکولا می شود...
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
مادر و دختری به یک شهر جدید نقل مکان می کنند و در همسایگی خانه ای که قبلا دختر جوانی والدین خود را به قتل رسانده مستقر می شوند. وقتی دختر با پسر خانواده مقتول دوست می شود متوجه می شود آن ماجرا هنوز تمام نشده است...
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
420سال پیش که ویلیام شکسپیر(1616-1564)، داستان نویس و نمایشنامه نویس انگلیسی نمایشنامه ی رومئو و ژولیت را خلق کرد هرگز تصور نمی کرد که طی قرن های آتی صدها و چه بسا هزاران اقتباس و تقلید از نمایشنامه اش به زبان های گوناگون آفریده شود. فیلم انیمیشن نومئو و ژولیت تازه ترین اقتباس تصویری از رومئو و ژولیت شکسپیر است؛ اقتباسی عجیب و بسیار نامحتمل و به شدت ناممکن. نامحتمل و ناممکن بودن این به اصطلاح «اقتباس شکسپیری» در عوامل و عناصر متشکله ی آن است: شکسپیر، دو تا مجسمه ی کوچولوی سرامیکی ترئینی، ترانه های التون جان و فرهنگ پاپ. به راستی ترکیب کردن این ها با یکدیگر کار شاق و دشواری است و در عین حال کاری عجیب!
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
جیمز ال. بوکس، نویسنده و کارگردان تو از کجا می دونی از کهنه کاران سینمای آمریکاست. این فیلمساز هفتاد و یک ساله ی متولد نیوجرسی اولین بار با فیلم دوران مهرورزی سال 1983 به شهرت رسید؛ فیلمی که جوایز اسکار بهترین فیلمنامه، بهترین فیلمنامه، بهترین کارگردان و بهترین تهیه کنندگی را نصیب بروکس کرد. بروکس فیلمساز متفاوتی است با یک پیشینه ی کاری پرفراز و نشیب. با اینکه مایه های ملودرام در آثار این فیلمساز پررنگ است- عاملی که ریشه در سابقه ی کار طولانی بروکس در تلوزیون دارد- اما دو ویژگی داستانگویی و شخصیت پردازی ماهرانه همواره جزو خصوصیات اصلی فیلم های بورکس بوده است. تازه ترین فیلم بروکس، تو از کجا می دونی؟ گر چه نشانه هایی از فیلم های خوب این فیلمساز را دارد اما قطعاً جزو فیلم های خوب وی به شمار نمی رود. بروکس به معنای متداول کلمه«کمدی رمانتیک ساز» نیست. ویژگی های فیلم هایش قروقاطی تر از آن است که بتوان بر چسب ژانری مشخصی را روی آنها چسباند. به همین دلیل تنها می توان گفت که تو از کجا می دونی؟ شباهت های زیادی به یک کمدیِ رمانتیکِ فرمولی ِهالیوودی دارد. مثلث عاطفی ای که در مرکز فیلم قرار دارد، فی نفسه جذاب است و تماشاگر را درگیر خود می کند اما مشکل فیلم در داستان های فرعی و جانبی است که نه نتها با داستان اصلی پیوند نمی خورند بلکه در ارتباط تماشاگر با روند اصلی قصه اخلال ایجاد می کند و فیلم را از حرکت رو به جلو باز می دارد.
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
اگر اهل سیاست نیستید، بهتر است که از خیر تماشای این فیلم بگذرید، اما اگر مثل بنده معتاد باشید که هر یک ساعت یک بار از اخبار سیاسی روز جهان باخبر شوید، در این صورت مضحکه فیلمی است که حتماً باید آن را ببینید. مضحکه از روی یک ماجرای سیاسی واقعی ساخته شده است؛ ماجرایی که می توان آن را اینطور خلاصه کرد: دولتِ جورج بوش، رئیس جمهوری آمریکا، در اواخر سال 2002 عزم خود را جزم کرده که در واکنش به ماجرای تروریستی 11 سپتامبر به عراق تحت سلطه ی صدام حسین حمله ی نظامی کند. دولت بوش برای انجام این حمله بدجوری در تقلای یافتن دلیل و توجیه است. در همین زمان، گزارشی به دست دولت آمریکا می رسد که گویا حکومت نیجریه در آفریقا مدتی پیش اقدام به فروش اورانیوم غنی شده به صدام حسین کرده است. این می تواند توجیه خوبی باشد برای اثبات این ادعا که صدام حسین در فکر ساختن بمب اتمی است. سپس جوزف ویلسون، سفیر سابق آمریکا در نیجریه، به این کشور فرستاده می شود تا معلوم کند که خبر مربوط به فروش اورانیوم به عراق صحت دارد یا خیر. ویلسون به نیجریه می رود و پی می برد که این خبر کاملاً دروغ است و هیچ اروانیومی به صدام فروخته نشده است. ویلسون در بازگشت به آمریکا، گزارش خود را تسلیم جورج بوش می کند. اما بوش بی اعتنا به این گزارش، در سخنرانی سالانه ی خود در کنگره ی آمریکا اعلام می کند که نیجریه به صدام اورانیوم غنی شده فروخته است و آمریکا چاره ای جز حمله به عراق ندارد. ویلسون هنگامی که می بیند رئیس جمهوری به گزارش وی توجه نکرده، مقاله ای افشاگرانه در روزنامه ی نیویرک تایمز به چاپ می رساند و در آن صراحتاً اعلام می کند که نیجریه هیچ اورانیومی به عراق نفروخته است. کاخ سفید به شدت از گستاخی ویلسون و مقاله ی وی ناراحت می شود و برای بی اعتبار کردن وی نزد افکار عمومی، به صورت پنهانی این خبر را در اختیار رابرت نوواک، ستون نویس نشریه ی شیکاگو سان تایمز، می گذارد که خانم والری پلام، همسر سفیر جوزف ویلسون، یک مامور سازمان اطلاعات آمریکا (سیا) است. به این ترتیب تمامی رابط ها و خبر چین های این جاسوسه در بغداد و دیگر شهرهای خاورمیانه لو می روند و حداقل حدود 70 نفر از آنها کشته می شوند. آقای سفیر پیش از همه عصبانی می شود. رسانه ها این زن و شوهر را در کانون توجه خود قرار می دهند. قضیه به دادگاه برده می شود و نهایتاً معلوم می شود که لیبی اسکوتر، دستیار دیک چینی معاون رئیس جمهوری آمریکا، نقش اصلی را در لو دادن هویت اصلی والری پلام داشته است. اسکوتر به اتهام شهادت دروغ محکوم به زندان می شود اما بوش وی را مورد عفو قرار می دهد. حرف اصلی فیلم مضحکه این است که اگر دولت بوش به گزارش صحیح و موثق ویلسون توجه می کرد، هیچ جنگ عراقی رخ نمی داد و چهار هزار سرباز آمریکایی کشته نمی شدند و خلاصه همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شد (و لابد صدام حسین هم الان سُر و مُر و گنده سر جای خودش بود و داشت مردم بدبخت عراق را به صورت فله ای می کشت!)