کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
اصلاً توقع نداشتم فیلمی با این عنوان اینطور از آب در بیاید. به عبارت دیگر 21 Jump Street واقعاً فیلم خوبی ست. اینطور که معلوم است مجموعه ی تلویزیونی که با همین عنوان بین سالهای 1987 تا 1991 از شبکه ی فاکس پخش می شد – یکی از اولین نقش های اصلی که Johnny Depp بازی کرد در همین مجموعه بود - در حدی نبوده که تقاضای زیادی برای ساخت نسخه ی سینمایی از آن مطرح باشد. شاید سازندگان فیلم متوجه این نکته شده اند و به همین دلیل کوچکترین تلاشی نکرده اند تا نسبت به مجموعه وفادار بمانند و به ترکیبی از کمدی اسکروبال، اکشن، و آن فرمول همیشگی «زوج عجیب و غریب» روی آورده اند.
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
420سال پیش که ویلیام شکسپیر(1616-1564)، داستان نویس و نمایشنامه نویس انگلیسی نمایشنامه ی رومئو و ژولیت را خلق کرد هرگز تصور نمی کرد که طی قرن های آتی صدها و چه بسا هزاران اقتباس و تقلید از نمایشنامه اش به زبان های گوناگون آفریده شود. فیلم انیمیشن نومئو و ژولیت تازه ترین اقتباس تصویری از رومئو و ژولیت شکسپیر است؛ اقتباسی عجیب و بسیار نامحتمل و به شدت ناممکن. نامحتمل و ناممکن بودن این به اصطلاح «اقتباس شکسپیری» در عوامل و عناصر متشکله ی آن است: شکسپیر، دو تا مجسمه ی کوچولوی سرامیکی ترئینی، ترانه های التون جان و فرهنگ پاپ. به راستی ترکیب کردن این ها با یکدیگر کار شاق و دشواری است و در عین حال کاری عجیب!
کارگردان:
بازیگران:Ben Stiller
خلاصه داستان:
کاراکتر حیوانات در قسمت های مختلف ماداگاسکار یعنی الکس شیر (با صدای بن استیلر)، مارتی گوره خر(کریس راک)، ملمن زرافه (دیوید شویمر) و گلوریای کرگردن(جادا پینکت اسمیت) نمونه های کلاسیکی از آن ضرب المثل هستند که می گوید: «مرغ همسایه همیشه غاز است.» آن ها هرگز به جایی که هستند راضی نمی شوند. در این قسمت آن ها به این نتیجه می رسند که از افریقا خسته شده اند و می خواهند به باغ وحش پارک مرکزی در نیویورک باز گردند؛ جایی که حالا با دلتنگی آن را «خانه» صدا می کنند. معلوم می شود که بازگشت به خانه یک چالش بزرگ است و برای رسیدن به آن باید از مونته کارلو، رم و لندن عبور کنند. در طول راه آن ها از حیوان فرانسوی مسئول بازرسی به نام کاپیتان دوبوا (فرانسیس مک دورماند) برای خود دشمن می سازند. او کسی است که به کمتر از نصب سر یک شیر روی دیوار خانه اش راضی نمی شود. آن ها به سیرک ملحق می شوند و در آن جا با استفانوی فوک (مارتین شورت)، جیا پلنگ خالدار (جسیکا چاستین) و ویتالی ببر (برایان کرانستون) آشنا و دچار مشکلاتی با آن ها می شوند اما در آخر می فهمند که برای جلب توجه مردی که آن ها را از آتلانتیک عبور می دهد باید با یکدیگر همکاری کنند.
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
داستان فیلم جدید اندرسون در سالهای دهۀ ۱۹۶۰ اتفاق می افتد و یک قصۀ اخلاقی دربارۀ سیستم آموزش و پرورش و ارتباطش با دنیای کودکان را بررسی می کند. معمولا قهرمانان اندرسون آدمهایی معمولی اند که ناگهان برمی خیزند و یک سیستم را متحول می کنند. در «قلمرو طلوع ماه» هم دو نوجوان عاشق دست به یک شورش بزرگ می زنند و با فرارشان از خانه کل یک سرزمین را زیر و رو می کنند. در این میان همه بسیج می شوند تا آنها را بیابند و به دنبال این جستجو زندگی اجتماعی شان دگرگون می شود. وس اندرسون با میزانسن های سوررئالیستی به ابعاد افسانه ای قصه اش قوت می بخشد. «قلمرو طلوع ماه» با شباهتهای روایی و ساختاری اش به «آقای فاکس شگفت انگیز» که اقتباسی از رمان رولد دال بود، می توانست در قالب یک فیلم انیمیشن ساخته شود. با همۀ اینها اما بعد از تماشای این فیلم تنها یک حسرت بزرگ می ماند: اندرسون جذابیت شخصیتهایش را فدای تمرکز بیش از حد بر جنبه های سمبولیک داستان کرده و نتوانسته چنانچه باید احساسات و همذات پنداری تماشاگر را برانگیزد. کارگردان کتاب قصه را همان گونه که شروع کرده تمام می کند: با یک تغییر و چرخش ناگهانی.
ژانر: علمی تخیلی حادثه ای کمدی
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
بیگانه ای فضایی در سال ۱۹۶۹ موفق می شود تا ” مامور ک ” را به قتل برساند و کره زمین را در وضعیت خطرناکی قرار دهد. حالا ” مامور جی ” که حالا یک کهنه کار در سازمان به حساب می آید ، مامور می شود تا در زمان سفر کند و به سال ۱۹۶۹ بازگردد تا مانع از کشته شدن او در موعد مقرر گردد و به این ترتیب نسل بشر را نجات دهد.
ویل اسمیت و تامی لی جونز یکبار دیگر در کنار هم قرار می گیرند و در نقش مأمور جِی و مأمور کِی ظاهر می شوند و انتخاب جاش برولین برای بازی در نقش جوانی های مأمور کِی تصمیمی شایسته است. این فیلم و بحران تازه ای که موجودات فضایی در زمین ایجاد می کنند حسابی خنده دار از کاردر آمده و همزمان با پیگیری سرنوشتی که در انتظار کره ی زمین است از سبک و سیاق خاص زندگی در دهه ی 60 میلادی یاد می کند.
ژانر: کمدی
کارگردان :
بازیگران
خلاصه داستان:
ده سال پیش تماشای رابرت دونیرو در فیلم کمدی ملاقات با والدین برای خودش تازگی هایی داشت، هر چند که ما کماکان ترجیح می دادیم رابرت دونیروی افسانه ای را در فیلم هایی مثل گاو خشمگین و راننده ی تاکسی ببینیم تا در نقش یک پدر خُل مشنگِ آمریکایی ایرلندی تبار سابقاً عضو سیا در فیلم کمدی ملاقات با والدین. جک لاموتای گاو خشمگین کجا جک بایرنسِ ملاقات با والدین کجا؟ حالا ملاقات با والدین به همراه ملاقات با فوکرها و فوکر کوچولوها تبدیل به یک سه گانه شده اند. این سه فیلم صدها میلیون دلار به حساب شرکت یونیورسال واریز کرده اند و همه ی دست اندر کاران این فیلم ها چک های پر و پیمانی را دریافت کرده اند. در این میان بازندگان اصلی عبارتند از: رابرت دونیرو و انبوه دوستداران این بازیگر بزرگ. حالا بعد از ده سال که از ورودِ دو نیرو به دنیای کمدی می گذرد معلوم شده که این تصمیم دو نیرو فاجعه بار بوده. این سه فیلمِ کمدیِ نازل بیشترین ضربه را به پرسونای سینمایی دونیرو زده است. آیا از این پس کسی می تواند دونیرو را در یک فیلم جدی تصور کند. همانطور که لسلی نیلسون در هر فیلمی ما را به یاد کاراکتر کمیک وی در فیلم های سلاح آخته می اندازد، حالا دیدن دو نیرو در هر فیلمی به ناگزیر تصویرِ جکِ بایرنسِ خُل مشنگِ سری فیلم های ملاقات با والدین را در ذهن ما تداعی می کند؛ و این چیز بدی برای دو نیرو و برای ما دوستداران فیلم های ارزشمند و فراموش نشدنی این بازیگر در سال های دور است.
ژانر: علمی تخیلی حادثه ای هیجانی
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
آش شله قلکاری از روز استقلال، مزرعه ی شبدر و جنگ دنیاها. فیلم افق با صحنه هایی از اصابت شهاب های آسمانی به خیابان های شهر لس آنجلس در میانه های شب آغاز می شود؛ انفجارهایی که باعث بیداری شخصیت های اصلی فیلم و درگیر شدن آنها در ماجراهای بعدی می شود. این صحنه ها در واقع صحنه های فلش فوروارد است و در نتیجه فیلم باز می گردد به یک روز قبل. جارود (اریک بالفور) و نامزدِ حامله اش الین (اسکوتی تامپسون)، ساعاتی پیش با یک سفر هوایی خودشان را به لس آنجلس رسانده اند. هدف آنها از این سفر شرکت در جشن سالگرد تولد دوست شان، تری (اسکروبس دانلد فیسون) است. آنها به اتفاق دو بانوی جوان دیگر - که هویت آنها ناشناخته باقی می ماند - شب را در آپارتمان تری می گذرانند.
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
جیمز ال. بوکس، نویسنده و کارگردان تو از کجا می دونی از کهنه کاران سینمای آمریکاست. این فیلمساز هفتاد و یک ساله ی متولد نیوجرسی اولین بار با فیلم دوران مهرورزی سال 1983 به شهرت رسید؛ فیلمی که جوایز اسکار بهترین فیلمنامه، بهترین فیلمنامه، بهترین کارگردان و بهترین تهیه کنندگی را نصیب بروکس کرد. بروکس فیلمساز متفاوتی است با یک پیشینه ی کاری پرفراز و نشیب. با اینکه مایه های ملودرام در آثار این فیلمساز پررنگ است- عاملی که ریشه در سابقه ی کار طولانی بروکس در تلوزیون دارد- اما دو ویژگی داستانگویی و شخصیت پردازی ماهرانه همواره جزو خصوصیات اصلی فیلم های بورکس بوده است. تازه ترین فیلم بروکس، تو از کجا می دونی؟ گر چه نشانه هایی از فیلم های خوب این فیلمساز را دارد اما قطعاً جزو فیلم های خوب وی به شمار نمی رود. بروکس به معنای متداول کلمه«کمدی رمانتیک ساز» نیست. ویژگی های فیلم هایش قروقاطی تر از آن است که بتوان بر چسب ژانری مشخصی را روی آنها چسباند. به همین دلیل تنها می توان گفت که تو از کجا می دونی؟ شباهت های زیادی به یک کمدیِ رمانتیکِ فرمولی ِهالیوودی دارد. مثلث عاطفی ای که در مرکز فیلم قرار دارد، فی نفسه جذاب است و تماشاگر را درگیر خود می کند اما مشکل فیلم در داستان های فرعی و جانبی است که نه نتها با داستان اصلی پیوند نمی خورند بلکه در ارتباط تماشاگر با روند اصلی قصه اخلال ایجاد می کند و فیلم را از حرکت رو به جلو باز می دارد.
ژانر: حادثه ای علمی تخیلی ماجرایی
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
میراث از سال 2010 آغاز می شود. حالا قریب دو دهه است که از گم شدن کوین فلین(جف بریجز)، قهرمان ترون، می گذرد . تقریباً بیست سال پیش بود که فلین پس از اعلام یک دستاورد مهم کامپیوتری در درون فضای سایبری مفقود الاثر شد. سام (گارت هدلاند)، پسر کوین فلین، در غیاب پدر و مادر بار آمده و حالا مرد جوان سی ساله ای است. سام حالا سهام دار عمده ی شرکت معظم «انکون» است و حق دارد که در جلسات هیئت مدیره شرکت کرده یا مدیر عامل شرکت شود. سام از زنده بودن پدرش قطع امید کرده، هر چند که آلن برادلی(بروس باکسلیتنر)، دوست قدیمی پدر سام معتقد است که کوین فلین می تواند زنده باشد. در ادامه ی داستان، برادلی پیامی دریافت می کند که ظاهراً از جانب فلین ارسال شده است. برادلی بلافاصله سام را در جریان می گذارد و سام درگیر بررسی موضوع می شود و نهایتاً او نیز بر اثر یک حادثه به درون فضای سایبری کشیده می شود. سام در این فضای مجازی سایبری با کهکشانی روبرو می شود که همزادِ پدرش، کلو(جف بریجز)، با بی رحمی هر چه تمام بر آن حکم می راند؛ و دشمن این دیکتاتور بی رحمی کسی نیست جز کوین فلین. کلو نسخه ی جوان تر فیلن است. فلین دستیار جوانی دارد به اسم کورا( اولیویا وایلد). سام به پدرش ملحق می شود تا هم کلو را از ورود به دنیای،واقعی بازدارند و هم به اتفاق راهی برای بازگشت خودشان به دنیای واقعی بیابند.
میراث فاقد بلند پروازی های ضروری برای چنین فیلمی است. کلیشه ی نخ نماشده ی حاکم دیکتاتور دیوانه ای که در صدد نابود کردن تنها دشمن فتنه گر خویش است و می خواهد حیطه ها و مناطق تازه ای را به تحت کنترل خویش در آورد، بر دوش فیلم سنگینی می کند. پایان فیلم هم خلاصه در نبردی شده که هر تماشاگری می تواند از قبل نتیجه ی آن را به درستی حدس بزند. فیلم در چنان مسیر شناخته شده ای پیش می رود که عملاً قادر به ایجاد هیچگونه غافلگیری ای نیست. اما بنا به گفته ی آنها یی که فیلم را به صورت سه بعدی دیده اند، ترون: میراث یکی از بهترین فیلم هایی است که از تکنیک سه بعدی سود جسته. ظاهراً بخش هایی از فیلم را باید با عینک سه بعدی مشاهده کرد و مابقی بخش ها را دو بعدی و بی عینک مخصوص.
کارگردان:
Florian Henckel von Donnersmarck
بازیگران:
خلاصه داستان:
گر فیلنامه ی توریست را به دست آلفرد هیچکاک می دادند و او می توانست کری گرانت (یا جیمی استیوارت) و گریس کلی را استخدام کند، فیلمی تحویل می داد که هیچکس نمی توانست در معرکه بودن آن کوچک ترین شکی بکند. اما حیف که هیچکاک و کری گرانت و جیمی استیوارت و گریس کلی دیگر در میان نیستند و سال هاست روی در نقاب خاک کشیده اند. فقط هیچکاک بود که می توانست با دمیدن ورد جادویی خود به هر فیلنامه ی مزخرفی آن را بدل به جواهر بکند. و متأسفانه فلورین هنکل فن دونر سمارک، کارگردان توریست، هیچ بو و نشانی از هیچکاک ندارد. این فیلمساز آلمانی تبار گرچه همان کسی است که فیلم درخشان زندگی های دیگران (برنده ی اسکار بهترین فیلم خارجی) را ساخت اما از مهارت و توانایی لازم برای ارایه ی فیلمی که مطابق با استانداردهای ژانرِ هیچکاکی باشد برخوردار نیست.