ژانر: هیجانی
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
یک خبرنگار بنام «وارد جانسن» ( متیو مک کانگی ) بهمراه برادر کوچکترش «جک» ( زک افرون ) برای تحقیق در مورد یک پرونده جنایی به شهر مادری اش در فلوریدا باز می گردد...
ژانر: جنایی
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
«کریس پرات» (گوردون - لویت) ستاره ی هاکی دبیرستان، در اثر یک تصادف اتومبیل دچار صدمه مغزی می شود. چهار سال بعد او مشکلاتی با حافظه ی کوتاه مدت خود دارد و با دوستی نابینا (دانیلز) زندگی می کند، در حالی که کاری نیز به عنوان نظافتچی در یک بانک برای خود دست و پا کرده است.
آشنایی با خلافکاری به نام «گری» (گود) منجر به دوستی این دو و مشارکت «کریس» در نقشه ی سرقت از بانک می شود...
ژانر: علمی تخیلی حادثه ای هیجانی
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
آش شله قلکاری از روز استقلال، مزرعه ی شبدر و جنگ دنیاها. فیلم افق با صحنه هایی از اصابت شهاب های آسمانی به خیابان های شهر لس آنجلس در میانه های شب آغاز می شود؛ انفجارهایی که باعث بیداری شخصیت های اصلی فیلم و درگیر شدن آنها در ماجراهای بعدی می شود. این صحنه ها در واقع صحنه های فلش فوروارد است و در نتیجه فیلم باز می گردد به یک روز قبل. جارود (اریک بالفور) و نامزدِ حامله اش الین (اسکوتی تامپسون)، ساعاتی پیش با یک سفر هوایی خودشان را به لس آنجلس رسانده اند. هدف آنها از این سفر شرکت در جشن سالگرد تولد دوست شان، تری (اسکروبس دانلد فیسون) است. آنها به اتفاق دو بانوی جوان دیگر - که هویت آنها ناشناخته باقی می ماند - شب را در آپارتمان تری می گذرانند.
ژانر: حادثه ای علمی تخیلی ماجرایی
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
میراث از سال 2010 آغاز می شود. حالا قریب دو دهه است که از گم شدن کوین فلین(جف بریجز)، قهرمان ترون، می گذرد . تقریباً بیست سال پیش بود که فلین پس از اعلام یک دستاورد مهم کامپیوتری در درون فضای سایبری مفقود الاثر شد. سام (گارت هدلاند)، پسر کوین فلین، در غیاب پدر و مادر بار آمده و حالا مرد جوان سی ساله ای است. سام حالا سهام دار عمده ی شرکت معظم «انکون» است و حق دارد که در جلسات هیئت مدیره شرکت کرده یا مدیر عامل شرکت شود. سام از زنده بودن پدرش قطع امید کرده، هر چند که آلن برادلی(بروس باکسلیتنر)، دوست قدیمی پدر سام معتقد است که کوین فلین می تواند زنده باشد. در ادامه ی داستان، برادلی پیامی دریافت می کند که ظاهراً از جانب فلین ارسال شده است. برادلی بلافاصله سام را در جریان می گذارد و سام درگیر بررسی موضوع می شود و نهایتاً او نیز بر اثر یک حادثه به درون فضای سایبری کشیده می شود. سام در این فضای مجازی سایبری با کهکشانی روبرو می شود که همزادِ پدرش، کلو(جف بریجز)، با بی رحمی هر چه تمام بر آن حکم می راند؛ و دشمن این دیکتاتور بی رحمی کسی نیست جز کوین فلین. کلو نسخه ی جوان تر فیلن است. فلین دستیار جوانی دارد به اسم کورا( اولیویا وایلد). سام به پدرش ملحق می شود تا هم کلو را از ورود به دنیای،واقعی بازدارند و هم به اتفاق راهی برای بازگشت خودشان به دنیای واقعی بیابند.
میراث فاقد بلند پروازی های ضروری برای چنین فیلمی است. کلیشه ی نخ نماشده ی حاکم دیکتاتور دیوانه ای که در صدد نابود کردن تنها دشمن فتنه گر خویش است و می خواهد حیطه ها و مناطق تازه ای را به تحت کنترل خویش در آورد، بر دوش فیلم سنگینی می کند. پایان فیلم هم خلاصه در نبردی شده که هر تماشاگری می تواند از قبل نتیجه ی آن را به درستی حدس بزند. فیلم در چنان مسیر شناخته شده ای پیش می رود که عملاً قادر به ایجاد هیچگونه غافلگیری ای نیست. اما بنا به گفته ی آنها یی که فیلم را به صورت سه بعدی دیده اند، ترون: میراث یکی از بهترین فیلم هایی است که از تکنیک سه بعدی سود جسته. ظاهراً بخش هایی از فیلم را باید با عینک سه بعدی مشاهده کرد و مابقی بخش ها را دو بعدی و بی عینک مخصوص.
کارگردان:
Florian Henckel von Donnersmarck
بازیگران:
خلاصه داستان:
گر فیلنامه ی توریست را به دست آلفرد هیچکاک می دادند و او می توانست کری گرانت (یا جیمی استیوارت) و گریس کلی را استخدام کند، فیلمی تحویل می داد که هیچکس نمی توانست در معرکه بودن آن کوچک ترین شکی بکند. اما حیف که هیچکاک و کری گرانت و جیمی استیوارت و گریس کلی دیگر در میان نیستند و سال هاست روی در نقاب خاک کشیده اند. فقط هیچکاک بود که می توانست با دمیدن ورد جادویی خود به هر فیلنامه ی مزخرفی آن را بدل به جواهر بکند. و متأسفانه فلورین هنکل فن دونر سمارک، کارگردان توریست، هیچ بو و نشانی از هیچکاک ندارد. این فیلمساز آلمانی تبار گرچه همان کسی است که فیلم درخشان زندگی های دیگران (برنده ی اسکار بهترین فیلم خارجی) را ساخت اما از مهارت و توانایی لازم برای ارایه ی فیلمی که مطابق با استانداردهای ژانرِ هیچکاکی باشد برخوردار نیست.
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
سینمای امروز هالیوود کاری کرده که تماشاگران سرو صدای زیاد و حرکت های پر جوش و خروش روی پرده را معادل با «سرگرمی» تلقی کنند. البته هالیوود با چنان مهارتی این کار را انجام داده و می دهد که ما معمولاً چنین «سرگرم شدگی» نابه هنجاری را یک چیز طبیعی تلقی می کنیم.
مکانیک به نوعی بازسازی فیلمی است به همین نام که در سال 1972 با بازیگری چارلز برانسون در نقش اصلی و به کارگردانی مایکل وینر ساخته و عرضه شد؛ فیلمی که در زمان خودش نقدهای بسیار خوبی گرفت. بازسازی سایمون وست، بازسازی گل و گشادی از فیلم 39 سال پیش است. سازندگان فیلم برای به روز کردن داستان و نیز برای این که فیلم بیش از پیش تماشاگر پسند باشد عناصری را در آن تغییر داده اند. این تغییرات عمدتاً در پایان بندی فیلم قابل مشاهده است. در مجموع مکانیک 2011 از حیث ارایه ی صحنه های اکشن و سطح انرژی حرکتی اش از مکانیک 1972 سرتر است. اما آنچه فیلم مایکل وینر را در مقامی بالاتر از فیلم سایمون وست قرار می دهد، سطوح روانشناختی فیلم است. جدای از این، سکته های موجود در خط داستانی مکانیک 2011 ویژگی دیگری است که آن را پائین تر از برادر بزرگ اش قرار می دهد. مکانیک برای آنهایی که از تماشای تریلرهای هالیوودی لذت می برند، خوراک سبک مناسبی است، هر چند که پایان بندی ناموزون و توخالی اش مایه ی نومیدی کسانی می شود که از مفاهیم کنایی و تعریضی فیلم نخست لذت برده بودند.
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
سه روز بعدی با توجه به بازیگران و کارگردانِ صاحب نام و اسکاری اش توقعات و انتظارات فراوانی را باعث شده بود. اما حالا که فیلم به روی پرده آمده، می بینیم که عملاً توان پاسخگویی به این اتنظارات را ندارد. تماشاگر از فیلمی که پل هگیس - کارگردان فیلم های قدرتمندی همچون تصادف و در دره ی الا و نویسنده ی فیلم موفقی مثل عزیز میلیون دلاری نوشته و کارگردانی کرده - توقع بیشتری دارد؛ به ویژه آن که بازیگر کارکشته ای مثل راسل کرو نقش اصلی این فیلم را بازی می کند.
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
شاید بزرگترین نقطه ضعف "گرفتن ماهی آزاد در یمن" عنوان آن باشد. بگذارید رو راست باشیم. چند نفر از کسانی که این عنوان را در تبلیغات میبینند، برای دیدن فیلمی در مورد ماهی گیری در خاورمیانه ترغیب میشوند؟ این عنوان نه کنایه آمیز هست و نه گمراه کننده. فیلم واقعاً در مورد گرفتن ماهی آزاد در یمن است (نمیدانم چرا یمن – حتی اسمش را هم تا بحال نشنیده بودم) و عاشقانه ای بسیار زیبا میان دو انسان که دستهای خود را باز میکنند و سرنوشت را به آغوش میکشند. میتوانید بگویید که خیلی رمانتیک هستم، ولی باید اعتراف کنم که خیلی از فیلم خوشم آمده است. حتی سکانسهایی که در مورد ماهی ها صحبت میکنند را هم دوست دارم.
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
«کلاغ» نبرد و رویارویی میان خواست و اراده ی ادگار آلن پو شاعر معروف آمریکائی (با بازی جان کیوزاک/John Cusack) و حریف مرموز اوست. برای افزایش اهمیت پیروزی در این نبرد، نامزد پنهانی پو امیلی (با بازی آلیس ایو/ Alice Eve) توسط قاتل ربوده می شود. هدف این است که پو سرنخ های به جا مانده در صحنه های قتل را دنبال کند و پیش از مرگ قطعی امیلی، او را پیدا کند. پدر تندخو و خصومت جوی امیلی (با بازی برندن گلیسون/ Brendan Gleeson) و مأمور پلیس پر جرأتی به نام کارآگاه فیلدز (با بازی لوک ایوانز/ Luke Evans) در این امر به او کمک می کنند.
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
زدان دریایی هم، مانند شاغلین اصناف دیگر، میان خود چهره های شاخص و برجسته ای دارند که کاپیتان دزد دریایی (با صداپیشگی هیو گرانت/ Hugh Grant) جزو آنها به شمار نمی رود. او دوست دارد خودش را تازیانه ی خشم اقیانوس تصور کند، اما خدمه ی کشتی او را گروهی ملوان کودن تشکیل می دهند و معمولاً هم کشتی های مناسبی را برای حمله نشان نمی کند. طبیعی است که کشتی های ارواح و اجنه و کشتی های طاعون زده حامل طلا و جواهر چندانی نباشند! با این وجود دار و دسته ی کاپیتان دزد دریایی او را دوست دارند، که البته شاید تنها دلیلش مراسم «شب کباب خوران/Hamnight» در کشتی باشد.
کاپیتان دزد دریایی امسال هم مانند بیست سال گذشته در مسابقه ی بهترین دزد دریایی سال شرکت کرده، اما با رقبای قدری روبروست: بلامی سیاه (با صداپیشگی جرمی پیون/ Jeremy Piven)، کوتلاس لیز (با صداپیشگی سلما هایک/ Salma Hayek) و پگ لپ هیستینگز (با صداپیشگی لنی هنری/Lenny Henry). تنها راه پیروز شدن کاپیتان دزد دریایی بر رقبایش، این است که کاری خارق العاده و چشم گیر انجام دهد. همین موقع است که با چارلز داروین (با صداپیشگی دیوید تنانت/ David Tennant) آشنا می شود و به نظر می رسد شانس و اقبال به او رو آورده است، البته احتمالاً نه از آن منظری که به مذاق شاه دزدان دریایی (با صداپیشگی برایان بلسد/ Brian Blessed) خوش می آید.