ژانر: علمی تخیلی حادثه ای
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان: در روزی آرام و به نظر عادی در چند کیلومتری از ساحل لس آنجلس بارانی از چند ده شهاب سنگ باریدن می گیرد.لحظاتی بعد بیگانگانی عجیب و بزرگ به همراه ارتشی مجهز و قوی از دریا خارج می شوند و با سرعت زیاد به شهر یورش می برند و شروع به نابودی هر آنچه در سر راه است می کنند.اکنون گروهبان نانتز و گروه تحت امرش که یک نیروی واکنش سریع و مستقر در لس آنجلس هستند در تلاش برای نجات جان ساکنین و مبارزه با حمله ی بیگانگان هستند.نبرد با بیگانگان به صورت حماسی آغاز می شود در حالی که همه چیز در حال نابودی است و شهرهای بزرگ دنیا یک به یک سقوط کرده و از بین می رونددر لس آنجلس هنوز امید برای پیروزی وجود دارد...
ژانر: درام
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان: بکا و هوآی زوجی هستند که هشت ماه پیش جیمی، کودک چهار ساله شان را در یک سانحه رانندگی از دست داده اند. آنها سعی دارند تا با مرگ فرزندشان کنار بیایند و به زندگی عادی ادامه بدهند، اما این اتفاق زندگی بکا را دستخوش تغییر بزرگی کرده است و با وجود تلاشش برای داشتن زندگی عادی موفقیت چندانی به دست نمی آورد.
هوآی از بکا می خواهد که دوباره بچه دار بشوند، اما بکا حاضر به قبول این کار نیست. بکا شغلش را رها کرده و دیگر در جمع دوستانش حاضر نمی شود و بیشتر وقتش را در خانه و به امور خانه داری می گذراند. هوآی و بکا سعی می کنند تا رفتاری عادی داشته باشند و نشان دهند که همه چیز مرتب است. بکا و هوآی هر هفته در جلسه ای شرکت می کنند که در آن والدینی که وضعیتی مشابه آنها دارند، دور هم جمع می شوند و درباره مشکلاتشان در جمع صحبت می کنند. اما برخلاف هوآی، بکا علاقه چندانی برای شرکت در این جلسات ندارد. بکا خبردار می شود که خواهرش، ایزی باردار شده است. بنابراین لباس های جیمی را جمع می کند تا برای ایزی ببرد. اما ایزی از قبول آنها سرباز می زند و علاقه ای به حرکت خواهرش نشان نمی دهد. بکا ناراحت می شود و در نهایت لباس ها را به صندوق خیریه می دهد.
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان: ساخت این فیلم، فیلمسازان، یک کتاب کمیک ضعیف را اینبار به نحوی ضعیف تر به ما نشان دادند. تلاش های کمپانی ماروِل جهت به تصویر کشیدن این گونه کتاب ها تاکنون به دو فیلم منجر شده است: انتقام جوها و مرد عنکبوتی شگفتانگیز. من از اینکه نیکولاس کیج در حال حاضر بنا به دلائلی تحت فشار مالی است خبر دارم، اما با تمامی این احوال نقش بازیگری مانند وی، به مراتب باید مهم تر از از فیلمنامه اینچنین فیلمی باشد. این چیزی است که تماشاگران از نیکلاس کیج انتظار دارند و او مدتهاست که آنها را نا امید می کند.
سالها از زمانی که جانی بلیز ( نیکلاس کیج ) به منظور نجات جان پدر در حال مرگش، روح خود را به شیطان فروخت می گذرد. حالا جانی در منطقه اروپای شرقی حضور دارد و سعی دارد تا هرطور که شده کنترل روح و قدرت شیطانی اش را تحت کنترل داشته باشد و به زبان ساده تر آن را مدیریت کند تا ایجاد مشکل نکند! اما متاسفانه ماجراجویی ها در اینجا هم دست از سر جانی بر نمی دارند، او پی می برد که اگر بتواند پسر بچه ای را از دست روارک خبیث ( سایرن هایندس ) نجات دهد ، می تواند برای همیشه از دست نفرین شیطانی که سبب " روح سوار " شدنش شده رهایی پیدا کند اما جانی باید در این راه با دشمنان رنگارنگی مبارزه کند و...!
ژانر: علمی تخیلی حادثه ای ماجرایی
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان: به نظر می رسد فیلم Hunger Games با مأموریتی مهم وارد گود شده است. حالا که مجموعه فیلم های هری پاتر به پایان رسیده اند و مجموعه ی گرگ و میش هم در شرف به اتمام رسیدن است، این فیلم قصد دارد خلأ به وجود آمده در دنیای طرفداران این نوع آثار سینمایی را پر کند. طبق آمار مجموعه کتاب های Hunger Games میان گروه سنی جوانان و نوجوانان از محبوبیت مناسبی برخوردار است اما مانند آثار جی.کی رولینگ یا استفنی میر فروش خیره کننده ای نداشته است. با این وجود از نظر کلی، فیلم Hunger Games در مقایسه با اولین نسخه های اقتباس شده از هر یک از این مجموعه کتاب ها، در جایگاه برتر قرار می گیرد. این فیلم با اندک اختلافی فیلم «هری پاتر و سنگ جادو» ساخته ی کریستوفر کلمبوس را پشت سر می گذارد و برتری آن نسبت به «گرگ و میش» ساخته ی کاترین هاردویک قابل ملاحظه تر است. فیلم Hunger Games ریتم تندی دارد و جزئیات داستان آن در نهایت ظرافت و دقت کنار هم چیده شده اند، و مهم تر از آن مانند سایر فیلم های برتر ژانر علمی- تخیلی، در زمینه ی داستانی فیلم به موضوعات مهمی اشاره می شود. برخی از نکات داستان تقلیدی به نظر می رسند و بعضی از عناصری که برای پیشبرد طرح قصه به کار رفته اند از داستان های دیگر وام گرفته شده اند، با این وجود نتیجه جذاب و دیدنی از کار درآمده است. طرفداران این نوع فیلم ها مشعوف خواهند شد. آنهایی هم که زیاد اهل این مجموعه ها نیستند، بد نیست فرصتی به این فیلم بدهند، شاید خوششان بیاید.
ژانر: کمدی
کارگردان :
بازیگران:
خلاصه داستان:فیلم «سه کله پوک/The Three Stooges » حالت نوستالژیک و خاطره انگیز خوشایندی در خود دارد. برای اینکه بتوانیم از این کمدی پر سر و صدا و طنز غیر منطقی اش لذت ببریم، تنها کافی است موقتاً ایرادجویی را کنار بگذاریم و به قسمت منطقگرای مغزمان استراحت بدیم.
این فیلم نسخه ی امروزی همان داستان قدیمی سه کله پوک است و «شون هایزSean Hayes» در نقش لری، «ویل ساسوWill Sasso» در نقش کرلی، و «کریس دایمنتوپولوس Chris Diamantopoulos» اعضای این گروه سه نفره را تشکیل می دهند. برادران فارلی (پیتر و بابی) این فیلم را مانند ادای دینی محبت آمیز نسبت به سه کله پوک کلاسیک ساخته اند. با اینکه این دو برادر بیشتر شهرت خود را به فیلم «There's Something About Mary» مدیون هستند، اما از ابتدای کار رگه ای از شوخی های ابلهانه در فیلم هایشان وجود داشته است. به عنوان مثال زوج ساده دل و دست و پا چلفتی اولین فیلم آنها «احمق و احمقتر/Dumb & Dumber» را در نظر بگیرید.
ژانر: حادثه ای علمی تخیلی ماجرایی
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
نیروی دریایی ایالات متحده در کنار گروهی از متحدین خود در جزایر هاوایی مشغول تمرینات نظامی هستند و در همین حین گروهی از موجودات فضایی دشمن خود سوار بر سفینه های فضایی غول آسای خود سر می رسند و روی آب های اقیانوس فرود می آیند. تجهیزات نظامیِ نیروی دریایی به هیچ وجه در حدی نیست که آنها بتوانند در مقابل مهاجمان از زمین دفاع کنند. اما، خدا را شکر، یک افسر تازه وارد و قانون شکن (با بازی تیلور کیچ/Taylor Kitsch) و دختر یکی از دریاسالاران (با بازی بروکلین دکر/ Brooklyn Decker) و چندین قهرمان موقتی دیگر حضور دارند که شهامت و عظمت ناگهان سرتاپای آنها را فراگرفته و به تدریج راهی برای غلبه بر این مهاجمین به ظاهر شکست ناپذیر پیدا می کنند. حتی «ریحانا/Rihanna» که در نقش یک افسر جزء ظاهر شده که در استفاده از اسلحه های بزرگ مهارت دارد، به کمک آنها می آید.
کارگردان:
بازیگران:
Nicolas Cage
خلاصه داستان:
فصل
جادوگر می توانست فیلم خوبی درباره ی دو فصل سیاه در تاریخ غرب باشد: جنگ
های صلیبی و شکار جادوگران: بهانه ی جنگ های صلیبی که برای بیش از دو قرن
در نوبت های متوالی ادامه پیدا کرد اختلاف میان مسیحیان و مسلمانان بر سر
اماکن مقدس در بیت المقدس (اورشلیم) بود. این جنگ ها خرابی ها و ویرانی های
بسیاری چه برای عیسویان و چه برای مسلمانان از پی آورد. دیگر فصل تاریک و
سیاه در تاریخ غرب مربوط به شکار جادوگران است که دبورا بکراش در کتاب
تفتیش عقاید درباره ی آن می نویسد:«شاید حدود یک میلیون نفر، که عمدتاً هم
زنان بودند، قربانی جنون شکار جادوگران در قرون وسطی شدند. این پدیده ی
اجتماعی در اواخر قرن چهار دهم میلادی آغاز شد و برای حدود سیصد سال فکر و
خیال اروپائیان را تسخیر کرد. طی این دوره، قحطی و بلاهایی نظیر طاعون سیاه
سبب از دست رفتن جان میلیون ها نفر شد و جنگ های داخلی و مذهبی بسیاری در
جریان بود.» به قول کارل استفنسونِ مورخ، «به لحاظ روانشناختی، افزایش باور
به جادوگری را می توان نتیجه ی افزایش بدبختی و نارضایتی در آن سال ها
دانست.» بمن(نیکلاس کیج) و فلسون(ران پرلمن) دو جنگجوی صلیبی هستند. این دو
رفیق بیش از دوازده سال، مومنانه در صفوف جنگجویان صلیبی شمشیر زده اند.
اما حالا هر دوی آنها در درستی و حقانیت ایمان مذهبی خویش دچار شک و تردید
شده اند. بمن و فلسون به این نتیجه رسیده اند که این کشتار ها و خونریزی ها
تماماً بیهوده بوده است. آنها ناگهان تصمیم می گیرند که از ادامه ی جنگ
خودداری کرده و به خانه های خود بازگردند. اما آنها در مسیر بازگشت به خانه
با کاردینال سالخورده ای به اسم دامبروز( کریستوفر لی) مواجه می شوند.
کاردینال دامبروز، از وجودِ این دو فراریِ مرتد برای انتقال دادنِ
دختری(کلر فوی) که متهم به جادوگری است به صومعه ای در دوردست استفاده می
کند. این دختر قرار است در این صومعه توسط راهبان محاکمه و کشته شود.
کاردینال معتقد است که این دختر جادوگر عامل بروز« طاعون سیاه» بوده و با
محاکمه و کشتن وی می توان جلوی رشد و گسترش «طاعون سیاه» را گرفت. اما این
سفر پر از انواع موانع خطرناک است: عبور از روی یک دره با استفاده از یک پل
ریسمانی به شدت نامطمئن، مواجهه با گله ی عظیم گرگ ها و ...
فصل
جادوگر معجونی است از ژانرهای تاریخی، ترسناک و دو رفیق. غالب صحنه های
فیلم در تاریکی یا نور کم روز فیلمبرداری شده است.
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
آینده ی
نامعلوم. «دیوید» (آزمنت)، یک بچه روبات است و طوری طراحی شده که عشق و
عاطفه را تجربه کند. او فرزند «مانیکا» (اوکانر) و «هنری» (روباردز)، یکی
از کارمندان شرکتی است که این بچه روبات را ساخته است. قرار شده «دیوید»
جای پسر در اغما فرو رفته ی این زوج را بگیرد؛ ولی وقتی پسر طبیعی شان به
هوش می آید و به خانه بر می گردد، «دیوید» که در جنگل رها شده، تصمیم می
گیرد به «بچه ای واقعی» تبدیل شود...
قصه
ی اولیه یا در واقع ارثیه ای که استنلی کوبریک برای اسپیلبرگ گذاشت، تبدیل
به فیلمی شد که کوبریک قطعا نمی توانست کارگردانش باشد (و معلوم هم نبود
که از آن خوشش بیاید)، هوش مصنوعی آینده ای را تصویر می کند عاری از انسان،
زمانی که حافظ خاطره ی انسانیت، یک روبات انسان نماست.
ژانر: جنایی هیجانی
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
«دنی اوشن» (کلونی) به اتفاق رفیق قدیمی اش، «راستی رایان» (پیت) نقشه
می ریزند تا 150 میلیون دلار از گاو صندوق زیرزمینی سه تا از بزرگ ترین کازینوهای
لاس وگاس سرقت کنند. این دو، نه خلافکار دیگر را نیز - که هر یک در زمینه ای
تخصص دارد - استخدام می کنند تا در اجرای این نقشه کمک شان کنند...سودربرگ تصمیم گرفت به سینمای محبوبش ادای دین کند و در عین حال دل کمپانی های هالیوودی را به دست بیاورد. او تا جایی که توانسته، از مکان های شیک و خوردنی ها و پوشیدنی های چشم نواز استفاده کرده و در عین حال حواس اش بوده که از مهم ترین دارایی فیلمش (ستارگان آن) به بهترین شکل استفاده کند. دنباله ها: دوازده یار اوشن (سودربرگ، 2004) و سیزده یار اوشن (سودربرگ 2007).
ژانر: درام علمی تخیلی
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
«پرات» (اسپیسی)، مردی را که مدعی است از سیاره ی «کی - پکس» به کره ی زمین آمده، پس از یک حادثه ی جیب بری در ایستگاه بزرگ قطار نیویورک، تحویل بیمارستان روانی دولتی می دهند و «دکتر مارک پونل» (بریجز) وظیفه ی مراقبت از او را به عهده می گیرد... شرح فیلم: بر مبنای رمانی پرفروش نوشته ی جین بروئر. کی- پکس فیلم جذابی است درباره ی دروغ هایی که ممکن است حقیقی جلوه کنند و درباره ی آدم هایی که این دروغ ها را باور می کنند. یکی از دلایل جذابیت فیلم، بی شک بازی اسپیسی و بریجز است و در این بین، اسپیسی خود را برتر نشان می دهد.