کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:
آخرین ساعت های زندگی حضرت مسیح (ع) پیش از این که در اورشلیم به صلیب کشیده شود. صدالبته به روایت عهدین که البته با روایت قرآن از واقعه در جزئیات و کلیات کاملا متفاوت و متضاد است. در کل به لحاظ تناسب با واقعیت آنچه در قرآن در این باره آمده حکایت مِثلِ مَثَلِ
"امام زاده یعقوبو سر مناره تو مصر کشتن! اولا امام زاده نبود پیغمبر زاده بود. ثانیا یعقوب نبود یوسف بود. ثالثا سر مناره نبود و ته چاه بود. رابعا نکشتن اصلا این جمله از بیخ و بن غلطه!"
است.
ژانر: درام علمی تخیلی
کارگردان:
بازیگران:Kirsten Dunst
خلاصه داستان:
فیلم روایت گر 2 داستان جداگانه است؛ داستان اول مربوط به دختری به نام جاستین ( کریستن دانست ) است که در شُرف یک مراسم عروسی بسیار مجلل با مرد مورد علاقه اش ، مایکل ( آلکساندر اسکارگارد ) قرار دارد. مراسم ازدواج با حواشی زیاد بالاخره پایان می پذیرد.اما جاستین بعد از عروسی، دچار نوعی افسردگی شدید می شود که به سبب آن ، وی تمام اتفاقات پیرامونش را بد تعبیر می کند و به خصوص رابطه ی ناخوشایندی را با خواهرش آغاز می کند، این در حالی است که یک سیاره به نام مالاخولیا در حال نزدیک شدن به زمین است و این یعنی پایان دنیا. داستان دوم مربوط به خواهر جاستین به نام کلیر ( شارلوت گاینزبرگ ) و همسرش جان ( کیفر ساترلند ) است. جان یک ستاره شناس است که پی برده، سیاره مالاخولیا در حال نزدیک شدن به زمین است، کلیر هم که می داند دنیا در حال به پایان رسیدن است، به شدت نگران و پرخاشگر شده و این درحالی است که جاستین خونسرد است و...
کارگردان:
بازیگران:
خلاصه داستان:فرض اصلی داستانی در مراسم این است که «شیطان» یک موجود واقعی، زنده و فعال است. مراسم ظاهراً مبتنی بر تجربیات واقعی «پدر گری توماس»، کشیش کالیفرنیایی است که از سوی مقام اسقفی مافوق اش برای تحقیق درباره ی مقوله ی جن گیری عازم واتیکان شد. در فیلم مراسم، نام این کشیش به مایکل کوواک (کالین اودانیو) تغییر پیدا کرده است. مایکل که در شیکاگو متولد شده، پسر یک « کفن و دفن چی» است. او در حال حاضر فاصله ی چندانی با پایان دوره ی آموزشی چهار ساله ی کشیشی اش ندارد و پس از فارغ التحصیلی اش باید سوگند کشیشی بخورد و به عنوان یک کشیش مشغول خدمت به کلیسای کاتولیک شود. مایکل چهار سال پیش با این هدف به تحصیل در دوره ی آموزشی کشیشی پرداخت تا مجبور به ادامه ی. کسب و کار خانوادگی اش (کفن و دفن مردگان) نشود. حالا «پدر متیو» (تونی جونز)، استاد مایکل، به او توصیه کرده که برای شرکت در یک برنامه ی تحقیقاتی خاص عازم ایتالیا شود. «پدر متیو»، استاد مایکل، معتقد است که مایکل از شرایط لازم برای کار به عنوان یک «جن گیر» برخوردار است. پدر زاویه (کیاران هیندز)، که مسئولیت اداره ی برنامه ی تحقیقاتی در ایتالیا را بر عهده دارد، نیز با نظر«پدر متیو» موافق است. اما مایکل آدم بی اعتقادی است که به وجود «خدا»، «شیطان»، یا ارواح خبیثه ای که ظاهراً بدن های افراد ناآگاه و نگون بخت را تسخیر می کنند، باور ندارد. پدر زاویه تصمیم می گیرد که مایکل را نزد «پدر لوکاس» (آنتونی هاپکینز)، استاد بی بدیل جن گیری، بفرستد. در همین حال سروکله ی یک زن روزنامه نگار (آلیس براگا) که به دنبال کشف «حقیقت» است نیز پیدا می شود. مایکل نزد پدر لوکاس می رود و با روش های جن گیری او آشنا می شود و پی به وجود تیره تری می برد که در باورها و اعتقادات «پدر لوکاس» وجود دارد و ...
کارگردان:
بازیگران:
Nicolas Cage
خلاصه داستان:
فصل
جادوگر می توانست فیلم خوبی درباره ی دو فصل سیاه در تاریخ غرب باشد: جنگ
های صلیبی و شکار جادوگران: بهانه ی جنگ های صلیبی که برای بیش از دو قرن
در نوبت های متوالی ادامه پیدا کرد اختلاف میان مسیحیان و مسلمانان بر سر
اماکن مقدس در بیت المقدس (اورشلیم) بود. این جنگ ها خرابی ها و ویرانی های
بسیاری چه برای عیسویان و چه برای مسلمانان از پی آورد. دیگر فصل تاریک و
سیاه در تاریخ غرب مربوط به شکار جادوگران است که دبورا بکراش در کتاب
تفتیش عقاید درباره ی آن می نویسد:«شاید حدود یک میلیون نفر، که عمدتاً هم
زنان بودند، قربانی جنون شکار جادوگران در قرون وسطی شدند. این پدیده ی
اجتماعی در اواخر قرن چهار دهم میلادی آغاز شد و برای حدود سیصد سال فکر و
خیال اروپائیان را تسخیر کرد. طی این دوره، قحطی و بلاهایی نظیر طاعون سیاه
سبب از دست رفتن جان میلیون ها نفر شد و جنگ های داخلی و مذهبی بسیاری در
جریان بود.» به قول کارل استفنسونِ مورخ، «به لحاظ روانشناختی، افزایش باور
به جادوگری را می توان نتیجه ی افزایش بدبختی و نارضایتی در آن سال ها
دانست.» بمن(نیکلاس کیج) و فلسون(ران پرلمن) دو جنگجوی صلیبی هستند. این دو
رفیق بیش از دوازده سال، مومنانه در صفوف جنگجویان صلیبی شمشیر زده اند.
اما حالا هر دوی آنها در درستی و حقانیت ایمان مذهبی خویش دچار شک و تردید
شده اند. بمن و فلسون به این نتیجه رسیده اند که این کشتار ها و خونریزی ها
تماماً بیهوده بوده است. آنها ناگهان تصمیم می گیرند که از ادامه ی جنگ
خودداری کرده و به خانه های خود بازگردند. اما آنها در مسیر بازگشت به خانه
با کاردینال سالخورده ای به اسم دامبروز( کریستوفر لی) مواجه می شوند.
کاردینال دامبروز، از وجودِ این دو فراریِ مرتد برای انتقال دادنِ
دختری(کلر فوی) که متهم به جادوگری است به صومعه ای در دوردست استفاده می
کند. این دختر قرار است در این صومعه توسط راهبان محاکمه و کشته شود.
کاردینال معتقد است که این دختر جادوگر عامل بروز« طاعون سیاه» بوده و با
محاکمه و کشتن وی می توان جلوی رشد و گسترش «طاعون سیاه» را گرفت. اما این
سفر پر از انواع موانع خطرناک است: عبور از روی یک دره با استفاده از یک پل
ریسمانی به شدت نامطمئن، مواجهه با گله ی عظیم گرگ ها و ...
فصل
جادوگر معجونی است از ژانرهای تاریخی، ترسناک و دو رفیق. غالب صحنه های
فیلم در تاریکی یا نور کم روز فیلمبرداری شده است.